نتایح جستجو

  1. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    باشه چشم ممنون از راهنماییت عزیزم❤
  2. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام عزیزم دو پارت جدید گذاشته شد.
  3. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    بعد از باندپیچی از جام بلند شدم و سمت دهانه گودال رفتم تا شب نشده برگردم سازمان، تا همین حالاشم خیلی دیر کرده بودم. از گودال خارج شدم و برگشتم نگاهی به گرگ‌ها انداختم که دیدم دیگه دنبالم نمیان. چه عجب بالاخره ولم کردند. هنوز پنج دقیقه نبود که داشتم راه می‌رفتم که یهو رعد و برق زد. با تعجب نگاهی...
  4. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    فقط یکم دیگه مونده بود تا به بالای تپه برسم که یهو پاهام لغزید و نزدیک بود بیفتم. جیغی کشیدم و محکم‌تر به تپه چسبیدم. - خدایا من هنوز نمی‌خوام بمیرم، هنوز جوونم! خواهش می‌کنم خودت کمکم کن. با هزار بدبختی و ترس بالاخره به بالای تپه رسیدم و خودم رو کشیدم بالا. با رسیدن به بالای تپه سریع به سمت...
  5. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/39775/ بفرمایید اینم لینک رمان
  6. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    سلام نه گلم! راستش درگیر امتحاناتم دیگه کم میرسم بیام سر بزنم
  7. Mayar

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی برای رمان و داستان

    سلام وقت بخیر درخواست تگ داشتم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/39775/
  8. Mayar

    اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان

    سلام وقت بخیر در خواست تگ دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/39775/
  9. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    سلام عزیزم راستش من خودم تازه کارم ناظرم گفت توصیفاتم باید بهتر بشه.( هر دو هم فضاسازی و هم شخصیت پردازی)
  10. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    شبتون بخیر، سه پارت جدید گذاشته شد.
  11. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    باید زخمش رو می‌بستم، یهو نگاهم به شلوار داغونم افتاد. با بدبختی آهی کشیدم و پاچه‌ی شلوارم رو تا زانو پاره کردم و زخم گرگه رو بستم تا خونریزیش بند بیاد. مامانم یک پزشک بود و از اون جایی که از بچگی من هم عاشق پزشکی بودم همیشه کتاب‌هاش رو می‌خوندم، البته اونایی که آسون‌تر بودند رو. حتی وقتی خودش...
  12. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    با ترس و لرز دنبالش راه افتادم. فکر کنم حدود یک ساعتی گذشته بود و من همچنان داشتم دنبال این گرگه می‌رفتم. وای خدا! پاهام درد می‌کنه، دیگه جون ندارم؛ آدمم نیست حداقل ازش بپرسم کدوم گوری داره میره. یعنی تا کجا می‌خواد بره دیگه؟! نگاهی به دور و اطرافم کردم. ولی اگه اینجا واقعا جنگل پشتی باشه، حتی...
  13. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    زبونشون هم از دهنشون افتاده بود بیرون و دندون‌های وحشتناکشون هم معلوم شده بود. گرگ بزرگه از کنارشون رد شد و هر لحظه بیشتر بهم نزدیک می‌شد. با باسن محکم روی زمین افتادم، گرگه که دیگه بهم رسیده بود یکی از پاهاش رو برد بالا. چشم‌هام رو محکم بستم و دیگه اشهدم رو خوندم. بچه‌ها منو ببخشید که بدون...
  14. Mayar

    مشاوره مشاوره ارتقای قلم و توصیفات

    سلام وقت بخیر، برای بهتر شدن قلم و توصیفات چیکار باید بکنم؟
  15. Mayar

    فراخوان [ فراخوان جذب رمانخور ]

    باسلام اعلام آمادگی.
  16. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    عصر بخیر، دو پارت جدید گذاشته شد.
  17. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    نور چشم‌هام رو می‌زد، صدای آواز پرنده‌ها هم شنیده می‌شد. با هجوم افکار به ذهنم تازه همه‌ چیز یادم اومد. گرگ بهم حمله کرد و بعد سیاهی مطلق بود. با به یاد آوردن همه چیز به سرعت چشم‌هام رو باز کردم و نشستم. یا خدا! اینجا دیگه کجاست؟! با وحشت به دور و برم نگاه کردم، تا چشم کار می‌کرد فقط درخت بود...
  18. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    محکم هلم دادند داخل و در رو بستند و بعد قفلش کردند. از رو زمین بلند شدم و با جیغ و داد گفتم: - هوی در رو باز کنید! کَرید مگه؟ گفتم بیاید در رو باز کنید! با مشت‌هام محکم به در کوبیدم که صدای منزجر کننده‌ی کلویی بلند شد. کلویی: - اِ مایا جون به نظرم ان‌قدر سر و صدا نکن چون اینجا هیچ‌کس صداتو...
  19. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    دو پارت جدید گذاشته شد.
عقب
بالا پایین