نتایح جستجو

  1. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    یهو صدای پیس‌پیس شنیدم. سرم رو چرخوندم طرف سوراخ در که کلویی رو دیدم. این اینجا چیکار می‌کنه دیگه؟! کلویی نماینده‌ی کاترین و همچنین نور چشمیشه! که البته باید بگم از من هم خیلی بدش میاد. من: - چیه؟! اینجا چی می‌خوای؟ کلویی: - کلید در رو آوردم کاترین گفت بیارمت بیرون و ببرمت پیشش کارِت داره! بعد...
  2. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    تامس: - چرا حواست رو جمع نمی‌کنی که آخرش اینجوری نشه؟! من: - تامس! تقصیر من نبود که! تقصیر این بی‌شعور بود، آب یخ خالی کرد روم منم عصبانی شدم افتادم دنبالش! جولیا: - باشه دیگه، ان‌قدر حرف نزن کارت رو بکن. چند دقیقه‌ی دیگه کلاس‌هامون شروع میشه. اگه به کلاس نرسی شب باید بیدار بمونی. با قیافه‌ی شُل...
  3. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام عزیزم وقتت بخیر. ببخشید من یه سوال داشتم، می‌خواستم بدونم جلد رمان رو چطور باید قرار بدم؟
  4. Mayar

    اطلاعیه اعلام یا درخواست مشاور نویسندگی

    سلام وقت بخیر، درخواست مشاور دارم برای ارتقای قلم و توصیفات.
  5. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام صبح بخیر دو پارت جدید گذاشته شد.
  6. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    با همون لباس خواب‌هام تو محوطه دنبال آنا می‌دویدم و هر لحظه بهش فحش می‌دادم. یهو فریاد گوش خراشی بلند شد که سرجام وایسادم، برگشتم و پشتم رو نگاه کردم که با یک گاو وحشی رو به رو شدم. هه‌هه! منظورم از گاو وحشی کاترینه. چنان اخمو و وحشتناک بهم نگاه می‌کرد که کم مونده بود خودم رو خیس کنم! کاترین: -...
  7. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    با استرسی که هنوز تو جونم بود دستی به صورتم کشیدم که خیس‌ خیس بود؛ وایسا ببینم اینا اشکه؟! لعنتی! این چه کابوس مضخرفی بود دیگه، از شوک و ترس همچنان بدنم می‌لرزید. از جام بلند شدم و با پاهای لرزون به سمت طاقچه پنجره رفتم و یه لیوان آب خوردم. وای خدا چرا این کابوس این‌ قدر واقعی بود؟! ولی خداروشکر...
  8. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام وقتتون بخیر. دو پارت جدید گذاشته شد.
  9. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    ‌- زنیکه‌ی عوضی، زود باش اسم و مکان اون رئیس آشغالت رو بده! -‌ هه! هر چندبار دیگه هم بپرسید جوابم همینه، نمی‌دونم درباره‌ی کی حرف می‌زنید! مرد ناشناس جلو اومد و یقه‌ام رو گرفت. - خیله خب، خودت خواستی! کشون کشون بردنم بیرون. چند مایل جلوترمون یه پرتگاه خیلی بزرگ بود. بعد از چند دقیقه سه نفر که...
  10. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    بعد از خوردن شام به سمت خوابگاه رفتیم تا بریم بخوابیم. قبلا از اینکه جولیا به اتاقش بره، نزدیکش رفتم و با لبخند ژکوندی گفتم: - جولیا جونم! جولیا چشماش رو باریک کرد و با شَک گفت: - ها؟ چی شده، باز چی می‌خوای؟! من: - بی‌تربیت، ها چیه دیگه؟ تو درست نمی‌تونی حرف بزنی! جولیا: - بفرمایید عزیزم زرتو...
  11. Mayar

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    سلام شب خوش. درخواست جلد داشتم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/sayh-hay-tmrd-sr-mayar.39775/
  12. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام وقتتون بخیر. دو پارت جدید گذاشته شد.
  13. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    ل*ب برچیدم و گفتم: - چشم آقای اخمو! تامس: - خوبه! اگه تا آخر همین‌طوری حرف گوش کن بمونی، ممکنه طول عمر منم بیشتر بشه. با چشمای گرد شده گفتم: - وا! رفتار من چه ربطی به طول عمر تو داره؟! تامس: - اون‌ طوری کمتر از دستت حرص می‌خورم، دیرتر پیر میشم! با اخم و تعجب گفتم: - تامس! تامس از اون خنده‌های...
  14. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    وایساده بود و داشت به آسمون نگاه می‌کرد. آروم به سمتش رفتم و کنارش وایسادم. من: - متاسفم! تامس اخم کرد و برگشت تا بره که سریع دستش رو گرفتم و جلوش وایسادم. با اشک‌های جمع شده تو چشمام زل زدم تو چشماش و گفتم: - تا باهام حرف نزنی نمی‌زارم بری! بغضم رو با سختی قورت دادم و دوباره گفتم: - تنها کسی‌که...
  15. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام، عصر بخیر پارت جدید گذاشته شد.
  16. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    آنا به سمتم اومد دستش رو روی شانه‌ام گذاشت و گفت: - به دل نگیر مایا، خودت که خوب می‌شناسیش عصبانی که بشه دیگه کنترل حرف‌ها و حرکاتش رو نداره. نفسم رو با ناراحتی به بیرون فوت کردم و سری تکون دادم. بعد آنا و نیوت از اتاق بیرون رفتند تا بروند با تامس صحبت کنند. جولیا آروم اومد کنارم رو تخت نشست و...
عقب
بالا پایین