نتایح جستجو

  1. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام ظهر بخیر. دو پارت جدید گذاشته شد.
  2. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    تامس: - احمق! ببین با پاهات چیکار کردی! داره خونریزی می‌کنه. نیوت با اشک جمع شده تو چشماش و شرمندگی گفت: - چرا همچین کاری کردی مایا؟! قرار بود که منو شلاق بزنه چرا به جای من قبول کردی شلاق بخوری؟! با لبخندی ملیح روی ل*ب‌هام نگاهش کردم. من: - دوستی به درد همین موقع‌ها می‌خوره دیگه هویج جون! نیوت...
  3. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    با عصبانیت گفتم: - مگه نشنیدید؟ گفت دست‌ها و پاهاش بی‌حس شده، دیگه نمی‌تونیم ادامه بدیم! کاترین که عصبانیت من رو دید اول خنده‌ای کرد و بعد جلو اومد، زل زد تو چشم‌هام و گفت: - وایسا ببینم! تو الان داری برای من تعیین و تکلیف می‌کنی بچه جون؟! بعد پوزخندی عصبی زد و گفت: - حالا که ان‌قدر نگران...
  4. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    کاترین که تعجب ما رو دید با اخم نگاهمون کرد و داد زد: - پس چرا عین مترسک دارید من رو نگاه می‌کنید! بجنبید شروع کنید. همگی با خستگی و بی‌حالی روی زمین خم شدیم و کف دست‌ها و انگشت‌های پاهامون رو روی زمین قرار دادیم و شروع کردیم به شنا رفتن. تازه نزدیک بیستایی رفته بودیم که یکی از بچه‌ها افتاد،...
  5. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    با حرفی که آنا زد قهقهه‌ام بلند شد که یهو دردی وحشتناک تو بازوم حس کردم. نگاهم رو که به طرف بازوم چرخوندم آنا رو دیدم که با اخم و شیطنت نگاهم می‌کرد. آنا: - زهرمار! واسه چی می‌خندی؟ با ترسی نمایشی ازش فاصله گرفتم و پشت نیوت قایم شدم. من: - وا! برای چی عصبانی میشی خب بامزه گفتی منم خنده‌ام گرفت،...
  6. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام صبحتون بخیر دو پارت جدید گذاشته شد.
  7. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    پارت جدید گذاشته شد.
  8. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    بعد از تشکیل صف‌هایی در سمت راست و چپ، کاترین نگاهی به صف چپ انداخت و گفت: - خب با شماها کاری ندارم می‌تونید وسایل‌هاتون رو بگیرید برید سرکارتون. بعد رو کرد به سمت ما که در صف راستی بودیم. کاترین: - و شماها از امروز به بعد دیگه کارهای همیشگی رو انجام نمی‌دید، به دستور رئیس کولتر از حالا به بعد...
  9. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    شب بخیر یک پارت دیگه گذاشته شد.
  10. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    سرش رو با غم و اندوه پایین انداخت و ادامه داد. جولیا: - خلافکار‌ها رو هنوز دستگیر نکرده بودند وقتی داشتیم به سمت بابام و داداشم می‌رفتیم یکی از خلافکار‌ها از دور اسلحه‌اش رو به سمتم گرفت و شلیک کرد. با چشم‌های از حدقه در اومده گفتم: - ش..شلیک کرد؟! سرش رو بالا گرفت و با چشم‌های گریان بهم نگاه...
  11. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    ظهر بخیر. یک پارت جدید گذاشته شد.
  12. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    با تعجب به صورتی که حالا غمگین بود نگاه کردم. - ببینم خوبی؟ جولیا نفس عمیقی کشید و گفت: - ها، آره. آره خوبم! فقط یاد داداشم افتادم. نفس لرزانش را به بیرون فوت کرد. - می‌دونی مایا خیلی دلم براش تنگ شده! و بعد بغضش ترکید، با ناراحتی سرش رو در آغوشم گرفتم و موهای قهوه‌ایش رو نوازش کردم. زمزمه‌ وار...
  13. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام خیلی ممنون درستشون میکنم. فقط یه سوال داشتم در رمان کشیدن کلمات(بلند شیددددد) به این صورت مجازه؟
  14. Mayar

    نظارت همراه رمان سایه‌های تمرد | ناظر: Tiam.R

    سلام، سه پارت جدید گذاشته شد.
  15. Mayar

    در حال تایپ رمان سایه‌های تمرد | اثر Mayar

    (حال) با تکون دادن های دست کسی از گذشتم به حال پرت شدم. -هی حالت خوبه؟نکنه از اینکه گفتم چشمات سردن ناراحت شدی؟ سرم رو چرخوندم و نگاهی به این دختر پرروئه کردم، لبخند ملیحی زدم. -نه نگران نباش ناراحت نشدم فقط یاد گذشتم افتادم همین. دختر پرروئه: - میگم که یه درخواستی داشتم. من: - چی میخوای؟ دختر...
عقب
بالا پایین