جایی باش که ارزشت انجا بیشتر است.
شیرینی کنار تلخی خوش طعم است
و تلخی کنار شیرینی
عطر شیرین در سرما
عطر سرد در گرما خوش بو است
ماه در دل اسمان تیره
خورشید در دل اسمان زیبا می درخشد
و من
درکنار تو
معنا پیدا میکنم
عاشق میشوم
و با عشق تو ...
میدرخشم
تشکر کردن..
درواقع بسیار کم است
در برابر عشقت..
محبتت..
حمایت بی پایانت..
من هزاران هزار
دریای طلایی..
هزاران هزار تشکری از جنس ابریشم
هدیه دهم
حتی یک نقطه کوچک از عشق را جبران نکرده ام حتی یک نقطع کوچک!
گاهی دلم فریاد میخواهد
غوغا میخواهد
گاهی دلم بی خیالی میخواهد
بی خیال فکر مردم
قصد دارم
دستانم را باز کنم فریاد بزنم
تمام وجود من
عمر من
زندگی من
نفس من
دیوانه وار عاشقت هستم
اما فقط در قلبم فریادهایی خفه میکشم که بدانی
من عاشقت هستم
مگر نه اینکه تو از قلبم با خبری؟
در زندگی همیشه به یک شاه کلید نیاز داری تا بتوانی تمام قفل هارا باز کنی
شما شاه کلید های زندگی می هستید قفل غم قفل شادی قف شیطتن و هزاران قفل را برایم باز می کنید
یک دوست واقعی هیچ وقت جلوی راه شما را نمی گیرد، مگر این که در حال زمین خوردن باشید
“رنولد هابل گلاسگو”
@Atryssa.RA
@سوگل
@آیدا...
شربت عشق گرچه زهرآلود باشد
بنوش
شربت عشق
گرچه بدبو باشد
بنوش
هرچه باشد
باشد
تو فقط بنوش
که مدهوش عشق شوی و دیوانه یار
عشق از آنچه در جامه شربت نهفته است...
بسی عمیق تر است
که به جنون در می اورد
تو فقط بنوش
مردمان بسیاری هستند که ذات حقیقی خود را فراموش کرده اند. ما همه تکه ای از روح خدا هستیم پس اصولا تمام اخلاقیات خداوند باید در ما نیز وجود داشته باشد. محبت ، بخشش، فضل، خوبی، مهربانی..
اما اکثرا افراد دارای کینه، تنفر، بدنام کردن یکدیگر، انتقام، دشمنی..هستند. حال سوال پیش میآید مایی که ذات...
پس متوجه شدیم که اگر قطرهای از دریا جدا شود ممکن است به خیلی جاها برود. حال هدف اصلی ما چیست؟ بازگشت به دریا. ما همیشه چنین سخنانی را میشنیدیم اما معنیا حقیقی و عمیق آن را نمیدانستم.
(هدف از زندگی بازگشت به خداست)
همیشه میگفتیم با مرگ به خدا نزدیک میشویم. یا چنین افکاراتی بود که میگفتیم...
شما قصد دارید در آرامش بنشینید و با خدای خود سخن بگویید
.
خواهر ، مادر ، برادر، و...یا هر شخص دیگری میآید و با برخوردش شما را خشمگین میکند. او سخنان بدی میگوید و شما را آزار میدهد. کار نفس این است که به شما بگوید فحش بده..فریاد بزن..کتک بزن..اینگونه میشود که شما از منبع الهی خداوند دور...
اولین قدم رسیدن به آرامش است
دشنامت میدهد؟ باشد
فحش میدهند ؟ باشد
تهمت میزنند؟
دروغ میگویند؟ کتک میزنند؟
باشد مهم نیست. از شر چنین انسان هایی به خدا پناه ببر و از کنارشان رد شو بدون دادن دشنامی بدون کتک زدنی فقط نفس عمیقی بکش و آرام باش بدان خدا جزای آنان را میدهد و همیشه کنارت است! بدان...
گلایه دارم
گلایه ها
از خودم گلایه دارم
چرا چندین سال تویی که کنارم بودی ندیدم؟
چه کنم با این درد؟
قلبم میسوزد به حال خود نادانم
که چرا؟
چرا ؟
من عینکی زده بودم و تو را نمیدیدم!
آیا کور بودم؟
تو که مرا همان زمان بخشیدی..
من چگونه خودم را ببخشم؟
به اندازه ضربان قلبم..
به اندازه تمام نفس...
دومین قدم بخشیدن است آری بخشیدن
بخشیدن تمام کسایی که در حق شما ظلم کردهاند و شمارا مورد آزار و اذیت قرار دادند. با بخشیدن آنها کینه و نفرت و ناراحتی را از دلتان پاک میکنید. و درواقع آنها را به خدا میسپاریت اما خود از شر این احساسات تیر که مانع رسیدن به خداوند میشود رها میسازید.
دیگر از کسی...
کجای شهر بودی؟
کجای این کره خاکی؟
که نمیدیدمت؟
کجا ایستاده بودی؟
میان غرورم؟
میان تکبرم؟
وسط قلب سنگینم؟
آنجا بودی که ندیدمت؟
چشمانم غرق در غرور و بزرگ بینی بود؟
من که بودم؟
چه بودم؟
هیچ من در برابر تو پری کوچک بودم که میتوانستی فوتم کنی تا محو شوم!
من در برابر تو مورچهای ریز بودم که...