نتایح جستجو

  1. (SINA)

    شعر اشعار آفاناسی فیت | شاعر روس

    خسته‌ام از زندگی و نیرنگِ آرزو‌ها وقتی که در جدالِ جان مغلوب‌شان می‌شوم و روز و شب دیدگانم را می‌بندم و گه‌گاه غریبانه چشم می‌گشایم. ظلماتِ زندگیِ هر روزه نیز تیره‌تر است چندان که در پسِ صاعقه‌ی رخشانِ پاییز تاریک می‌شود و تنها مُژگان طلاییِ ستارگان به مانند‌ه‌ی ندایی صمیمانه...
  2. (SINA)

    شعر اشعار آفاناسی فیت | شاعر روس

    تاجِ گُلِ باشکوهت عطرافشان و خُرم است از گُل‌های تاجت رایحه‌ جاری‌ست و جعد گیسوانت از غرور عاری‌ست تاجِ گُلِ باشکوهت عطرافشان و خُرم است. تاجِ گُلِ باشکوهت عطرافشان و خُرم است. و چشمانِ رعدت نیروی کُشنده‌ای نهُ باورم نیست که عاشق نبوده‌ای تاجِ گُلِ باشکوهت عطرافشان و خُرم است. تاجِ گُلِ...
  3. (SINA)

    دنباله دار ➸⊙یه سوال از نفر بعد بپرس➸⊙

    صب تا شب تو گوشی بودن:/// شخصیت منفی که ازش بدت میاد رو بگو، هر فیلمی که باشه
  4. (SINA)

    شعر اشعار پل سلان | شاعر آلمانی

    ناشیانه خود را باز به رؤیاهایم بسته‌ام. آیا می‌توان یادداشتی به هیچ کس نوشت، تا چه رسد به خورشید؟ با موسیقی و میخک نیز می‌توان بد بود، و با عصرگاهی سرد که همه جا سرک کشید، دل چزاند هی کفترها را یافت و هیچ نگفت. پاهایم می‌لرزیدند. اتفاقی دست سودم به پهلوی تاریک زمین. پشت سر هم می‌گشتیم. با...
  5. (SINA)

    شعر اشعار پل سلان | شاعر آلمانی

    در کلن شهری از راهبه‌ها و استخوان‌ها و پیاده‌روهایی گزیده شده با سنگ‌های مرگ‌آور و ژنده‌ها و ساحره‌ها و فاح*شه‌های زشت من برشمردم دو و هفتاد تعفن را همه به‌خوبی تعریف شده و چندین بوی زننده شما ای حوریان که بر فاضلاب‌ها و گودال‌ها حکم می‌رانید رود راین بسیار پرآوازه است پس بشویید شهر کلن...
  6. (SINA)

    شعر اشعار پل سلان | شاعر آلمانی

    ای صنوبر، برگ‌هایت درون تاریکی می‌درخشند سفید. گیسوان مادرم هرگز سفید نبودند. گل قاصدک، چه سبز است اکراین مادر گیس‌زردم به میهن نیامده است. ابر بارانی، بر فراز چاه آیا می‌پلکی؟ مادر ساکتم برای هر کسی می‌گرید. ای ستاره ی گرد، که حلقه‌ای طلایی را می‌پیچانی. قلب مادرم را سرب شکافت. درِ چوب...
  7. (SINA)

    شعر اشعار پل سلان | شاعر آلمانی

    پاییز از دستان من برگ می‌خورد. ما با هم دوستیم: از دیوانگی سرپناه زمان و ما راه رفتن را به او آموختیم: حالا زمان به پوستۀ خود بازگشته در آینه یکشنبه است در رؤیا اتاقی برای خواب دهان‌های ما حرف راست می‌زنند چشمان من حرکت می‌کنند به پایین برای درآمیختن با تنها عشقم ما به هم نگاه می‌کنیم در...
  8. (SINA)

    شعر اشعار پل سلان | شاعر آلمانی

    نه بر لبانم، انتظار دهانت نه بر آستانه‌ی در، انتظار بیگانه‌ای نه درچشم، انتظار اشکی. هفت شب فراتر سرخ در پی سرخ هفت قلب عمیق‌تر دست به در می‌کوبد هفت گل‌سرخ پس چشمه تراویدن آغاز می‌کند.
  9. (SINA)

    شعر اشعار پل سلان | شاعر آلمانی

    در چشمۀ چشم‌هایت تورهای ماهیگیران آب‌های سرگشته می‌زیند در چشمۀ چشم‌هایت دریا به عهد خود پایدار می‌ماند من قلبی مُقام‌گرفته در میان آدمیانم جامه‌ها را از تن دور می‌کنم و تلالو را از سوگند: در سیاهی سیاه‌تر، من بره*نه‌ترم، من آن.زمان به عهد خود پایدارم که پیمان‌شکسته باشم من تو هستم آن‌زمان که من...
  10. (SINA)

    شعر اشعار توماس ترانسترومر | شاعر سوئدی

    گاهی خوابت را می‌بینم بی‌صدا بی‌تصویر مثلِ ماهی در آب‌های تاریک که ل*ب می‌زند و معلوم نیست حباب‌ها کلمه‌اند یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی
  11. (SINA)

    شعر اشعار توماس ترانسترومر | شاعر سوئدی

    این جا ناگهان مسافر با آن بلوط عظیم کهن سال رو به رو می شود، هم‌چون گوزنی سنگ شده با شاخ‌های پهناور در برابر برج وباروی سبز تیره دریای سپتامبر. توفان شمال. اینک زمانی است که می رسند خوشه های سماق های وحشی، بیدار در تاریکی می توان شنید سم ضربه های صور فلکی را در اوج بر فراز درخت.
  12. (SINA)

    شعر اشعار توماس ترانسترومر | شاعر سوئدی

    دکلِ ماه پوسیده و بادبان مچاله شده مرغ دریایی مستانه بازبال می‌رود بر آب چارسوی سنگین اسکله ذغال شده بیشه‌ها در تاریکی خم می‌شوند بیرون بر پله‌ها. سپیده دم می‌کوبد و می‌کوبد بر دروازه‌های خارا سنگی دریا و جرقه می‌زند خورشید در جوار جهان . خدایان تابستانی با نفس‌تنگی در دود دریا کورمال می‌روند.
  13. (SINA)

    شعر اشعار توماس ترانسترومر | شاعر سوئدی

    روشنی روز برچهره‌ای تابید که خواب بود رویایی پرشورتر دید اما بیدار نشد تاریکی برچهره‌ای تابید که می‌رفت در میان دیگران در نورهای بی‌قرار خورشید پُرتوان تاریک شد ناگهان، گویی از رگبار دراتاقی ایستاده بودم که تمام لحظه‌ها را در بر داشت موزه‌ی پروانه‌ها بااین حال خورشید همچنان شدید بود که بود...
  14. (SINA)

    شعر اشعار توماس ترانسترومر | شاعر سوئدی

    صبح، باران ماه مه. شهرهنوز آرام است چونان کلبه‌ای کوهستانی. آرام‌اند خیابان‌ها و نیلگون می‌غرد درآسمان موتورهواپیما – پنجره بازاست. برملا می‌شود این رویا همین‌جا که این خفته درازکشیده آنگاه تکان می‌خورد ابزارهوشیاری‌اش را می‌جوید گویی در فضا.
  15. (SINA)

    شعر اشعار توماس ترانسترومر | شاعر سوئدی

    چراغ را خاموش می کنند و حباب سپیدش لحظه ای سوسو می‌زند پیش ازآنکه چون قرصی در لیوان ِ تاریکی حل شود بعد پرواز می‌کنند دیوارهای هتل به تاریکی ِآسمان پرتاب می‌شوند . جزرو مد عشق فرونشسته و می‌خوابند اما پنهان‌ترین فکرهایشان همدیگر را می‌یابند مثل دو رنگ که روی برگی خیس درنقاشی کودک دبستانی به هم...
  16. (SINA)

    شعر اشعار جبران خلیل جبران | شاعر و نویسنده لبنانی

    مُزد عاشقی رنج است اما این رنج روشنی می بخشد از دلی عاشق که می شکند موسیقی و ترانه می تراود
  17. (SINA)

    شعر اشعار جبران خلیل جبران | شاعر و نویسنده لبنانی

    تنهایی را ترجیح بده به تن هایی که روحشان با دیگریست تنهایی تقدیر من نیست ترجیح من است
  18. (SINA)

    شعر اشعار جبران خلیل جبران | شاعر و نویسنده لبنانی

    عشق درخششی جادویی است که از درون هسته سوزان روح می تابد و زمین پیرامونش را روشنی می بخشد و توانمان می دهد تا زندگی را در قالب رویایی شیرین و زیبا بین دو بیداری درک کنیم
  19. (SINA)

    شعر اشعار جبران خلیل جبران | شاعر و نویسنده لبنانی

    و آنی را که دوست داری نصف دیگر تو نیست این تویی اما جایی دگر
  20. (SINA)

    شعر اشعار جبران خلیل جبران | شاعر و نویسنده لبنانی

    اولین شاعر جهان حتماً بسیار رنج برده است آنگاه که تیر و کمانش را کنار گذاشت و کوشید برای یارانش آنچه را که هنگام غروب خورشید احساس کرده توصیف کند و کاملاً محتمل است که این یاران آنچه را که گفته است به سخره گرفته باشند
عقب
بالا پایین