نتایح جستجو

ایشالله که زودی خوب میشه کم‌ترین کار ممکن بود:)

راستی عزیزم مامانت بهتره؟! @سمانه

به‌به کله هم کاش میزاشتی من چشم میخوامممممم

خب بعد دیگه اسمش کافه نیست میشه اون ماشینهای سیار که همه چی دارن

گفته باشم من نمی‌شناسمت ها خودش رشته مورد علاقه؟ دروغ کباب؟ از دست دادن چیزای خوب آهنگ مجید خراطها اونی که میگه یه و چهار و پنج و شیش تیغارو پشت هم بزن باید بده به من صغری و اصغر اکبر و کبری من نزنم دهن ملت رو سرویس کنم عاشق نشه؟ وایکینگ ها به پیش (در آینده‌ای نزدیک یکی قراره چاپ کنه...

کله پاچه به نظرت تو کافه پیدا میشه؟

با هر زمزمه، یادِ تو در دلم زنده می‌شود، ای یادِ آسمانی، آرامِ جانم باش. پایان

بله کار و بار رو ول کنی یه کار در ریسک انجام بدی؟!

https://dl.rozmusic.com/Music/1399/04/01/Emo%20Band%20-%20Bidaram.mp3

دِ باغا رَتِم، گُلیا چی تو بین. ولی دَسِم نِرسی، وِت چی روزیا رَته. تو کو هِنی نِیاهی، تا دَسِم وِت بِرِسی. بیا تا هَم گُل باهِم. در باغ‌ها رفتم، گل‌ها مثل تو بودند. ولی دستم نرسید، بهت مثل روزهای رفته. تو که هنوز نمی‌آیی، تا دستم بهت برسد. بیا تا هم گل باشیم. پایان

منم همین معلوم نیست😂😌 جنگجو؟

آره ایا تو واقعا گوگولی هستی؟

عکسی برای پروفم که به شخصیتم بخوره؟ به نظرت دنیای مردگان چطوریه؟! یه تصویر مفهومی که زندگیت رو نشون بده

نه به سابلیمینال اعتقاد داری؟

کار همیشمه آره عاشق کسی باشی ولی آن چنان بزنیش که آدم بشه؟

سلام حسام عزیز احوالت؟ موضوع اصلی دلنوشته، مرگ، زندگی، عشق و گذر زمان است. شما با استفاده از این موضوعات، به بیان احساسات و اندیشه‌های خود دربارهٔ معنای زندگی و جایگاه انسان در هستی می‌پردازید. زبان دلنوشته، زبانی شاعرانه و احساساتی است. شما با استفاده از آرایه‌های ادبی مختلف، مانند تشبیه،...

سلام حدیث گلم احوالت عزیزم؟ داستان رمان "نابود کرد، نابود شد" داستانی پرکشش و جذاب است که مخاطب را تا پایان رمان با خود همراه می‌کند. شما با استفاده از تکنیک‌های مختلف داستان‌نویسی، توانسته‌اید داستانی خلق کنید که همزمان هم سرگرم‌کننده باشد و هم تفکربرانگیز. شخصیت‌های رمان، شخصیت‌هایی باورپذیر...

آن عهدِ بسته‌ی دیروز، که همچون ریسمانی از جنسِ نور، مرا به آینده پیوند می‌داد؛ در هوایِ سنگینِ امروز، مانندِ حبابِ شیشه‌ایِ صداقتی، ترکید. صدایش را نشنیدم، اما سقوطش را تا عمقِ وجودم حس کردم؛ تکه‌هایش پراکنده‌تر از خاطرات بود.

دیگر، نه شرری از شعله‌ی خیالی باقی؛ آن ققنوس آتشین‌پرِ امید، قرن‌هاست که در خاکسترِ جانم خفته. سایه سارِ سروِ قامتت، نه دیگر بر دیدگان بی‌فروغم سایه می‌انداخت؛ هر چه بود، سرابی از عطشِ باطل بود در کویرِ بیدادِ بخت. بادِ سحرگاهیِ بشارت، سال‌هاست که از این وادی هجرت کرده؛ و زوزه‌ی گرگِ غم، تنها...

اوخی من ذوق من اکلیلی بارون اصلا یه خوشتیپِ خوش‌اخلاقِ بامزه‌اس بنظرم با هر کی دوست بشه رفاقتشون تضمینه از هر لحاظ