نتایح جستجو

  1. Emily

    نقد کاربر رمان درحصار یک رویا اثر ملیحه حمیدی

    درود نویسنده‌ی عزیز. اولین چیزی که باعث میشه خواننده جذب رمان بشه، اسم اونه...که شما اسم خوبی رو انتخاب کردید. اونجا که غروب آفتاب رو به عاشق دلخسته تشبیه کردید؛ خود من به شخصه واقعا از خلاقیتتون خوشم اومد. تعلیق و گره‌افکنی رمانتون هم خوبه و خواننده رو مشتاق ادامه دادن می‌کنه. ایراد قابل‌توجهی...
  2. Emily

    در حال تایپ رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصه‌گو

    اوژنی پایش را روی ترمز فشار داد. مانند کسی که گنجشک کوچکی را نوازش می‌کند، دستی به موهای همسرش کشید. - پاشو عزیزم، رسیدیم! چشمان ماریوس به آرامی بال زدند. ابتدا متوجه نشد کجاست و زنی که بیدارش کرده کیست، به نظر می‌رسید اوژنی هم از حالت چشمان همسرش این را فهمیده؛ زیرا گفت: - اوژنیم عزیزم، همسرت...
  3. Emily

    دنباله دار با سه کلمه قبلی جمله بساز

    در پارک،خون‌آشامی به ابر نگریست. راوی، داستان، خانه.
  4. Emily

    دنباله دار شخص قبلی رو نقد کن و راجع بهش نظر بده

    مودب و مهربون هستن ایشون. اخلاق بدی هم ازشون ندیدم.
  5. Emily

    مشاعره | مشاعره با اشعار شاعران |

    تو گوهر سرشکی و دردانه صفا... مژگان فشانمت که به دامن نشانمت.(شهریار.)
  6. Emily

    دنباله دار ⇜✦ هستی یا نیستی؟! ✦⇝

    نیستم. رویاپرداز؟
  7. Emily

    در حال تایپ رمان خزان شامگاه | شهرزاد قصه‌گو

    ماریوس کارنین از اتاق ام آر آی بیرون آمد. موهای خورشیدفامش، به درختان بید مجنون می‌مانستند. در چشمان زاغ‌رنگش، ترس و سردرگمی فریاد می‌زد و شیون سر می‌داد. - ما کجاییم اوژنی؟ اوژنی دستش را میان موهای قهوه‌ای خودش کشید و با ملاطفت گفت: - ما تو درمونگاهیم عزیزم. آزردگی در چهره‌ی ماریوس پدیدار شد...
  8. Emily

    نقد کاربر رمان: خزان شامگاه.به قلم شهرزاد قصه‌گو.

    نام رمان:خزان شامگاه. نام نویسنده:شهرزاد قصه‌گو. ژانر:تراژدی، عاشقانه. خلاصه‌ی رمان: اوژنی اتین زمانی که با همسرش ازدواج نمود، در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که روزی، مجبور به تماشای زوال خورشید محبوبش باشد. https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-khzan-shamgah-shhrzad-qsh-gv.40392/
عقب
بالا پایین