نتایح جستجو

  1. جانان

    در حال ترجمه رمان قرار عروسی| مترجمین انجمن

    الکسا از درد دندان جمع کرد؛ تجربه داشت. عروسی‌های افراد سابق همیشه سخت بود، حتی در بهترین شرایط. درو انگشت دوم را بالا آورد و ادامه داد: - دو؛ داره با یکی از بهترین دوست‌های دانشکده پزشکی من ازدواج می‌کنه. الکسا چشم‌هایش را پوشاند. حله، شاید حق داشت و گفت: - یعنی اون‌ها...؟ درو گفت: - نه، اون با...
  2. جانان

    در حال ترجمه رمان قرار عروسی| مترجمین انجمن

    - خب، خوشحالم برای خواهرت، ولی تو اون کیف چی داری؟ هی نگاهش می‌کنی انگار توش جام مقدسه. الکسا خندید و گفت: - فقط شامپاین و چندتا خوراکی. برنامه این بود که شامپاین رو این‌جا بنوشیم و بعد شام بیرون بریم... خب، این برنامه بود، ولی ببینیم تو این آسانسور چقدر گیر می‌کنیم. درو نزدیک‌تر آمد و داخل کیفش...
  3. جانان

    در حال ترجمه رمان قرار عروسی| مترجمین انجمن

    الکسا مونرو، آن شب پنج‌شنبه با کفش‌های پاشنه‌بلند و قرمزرنگ محبوبش، وارد هتل فرمونت در سان‌فرانسیسکو شد. به‌خاطر خوردن قهوه کمی دلشوره داشت و یک بطری شامپاین Veuve Clicquot هم در کیفش بود. گوشی‌اش را درآورد تا به خواهرش، اولیویا که طبقه بالا در یکی از اتاق‌های مهمان بود، پیام بدهد. همیشه خوب بود...
  4. جانان

    در حال ترجمه رمان قرار عروسی| مترجمین انجمن

    In the name of Allah عنوان: قرار عروسی ژانر: ادبیات داستانی نویسنده: جاسمین گلوری ناظر: @malihe مترجمین: @Zizi @HADIS.HPF @دیـوا @zhina @ANIL @دلارامـــ! @چَڪاوڪِ سِـپید؛ @ماشاگانا @bahar... @جانان خلاصه: الکسامونرو زمانی که به جشن عروسی رفته بود، با یک مرد در آسانسور گیر می‌کند؛...
عقب
بالا پایین