دلم میخواد بترکه از غصه وقتی باهام سرد صحبت میکنه.
بازم حق رو به اون میدم... .
+
بعد از چند روز برقامون قطع شد الان، ترسیدم سریع زنگ زدم بهش گفتم برقا رفته وسایل برقی محافظ دارن خیالمو راحت کرد گفت دارن. (میدونم این آروم حرف زدنش و صمیمیتِ ظاهریش به خاطر اینه که کسی پیششه و دلم از همین غصه...
تو بدترین شرایط روحیام
از دیشب بغض ولم نمیکنه بدنم یه جوریه همش مورمورم میشه کولر نداریم پنکه رو هم خاموش میکنم بازم سردمه؛
درکش میکنم، میدونم مقصر اصلی منم! خیلی بیعرضهام خیلی!
مامان دیروز میگه فلانیِ بیعرضه! دلم میخواست داد بزنم بخدا بیعرضگی از منه نه اون!
+
برای اولین بار تو عمرم...
اصن حالم خوب شد بین افکار کاربرا این پستِ شما رو دیدم❤️ فکر که زیاد بود، خودم نبودم..
+
این ۶ روز مثل برق و باد گذشت.. راستش خوب هم گذشت؛
+
همیشه تو خونه مامان سر اینکه من برم خونه خودم هفته به هفته بهشون سر میزنمُ دیگه بهشون زنگ نمیزنمُ این داستانا بحث بود؛ الان یکی نیست منو از اونجا بکشه...