نتایح جستجو

  1. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته رقص نامرئی | مینا مرادی

    و چه شیرین است آن خستگیِ مادری. خستگی‌ای که نه در جان می‌نشیند، بلکه به گل‌برگ‌های محبت تبدیل می‌شود و از نگاهش، از لبخندش، از نوازش دستان پینه‌بسته‌اش می‌روید. مادر، آن روح بزرگ بی‌ادعاست که عشق را نه با کلام، بلکه با تکرارِ بی‌وقفه‌ی بودنش معنا می‌کند. در میان همهمه‌ی زندگی، او سکوتی‌ست پر از...
  2. پناه.

    تولد تولد دختر ناز انجمن| Sevdam

    تولدتون مبارک گلم.🌹❤️
  3. پناه.

    نقد کاربر دلنوشته تاوان اثر مینا مرادی

    درود به شما عزیزم🌹 ممنون از نکات ریز و نکته‌سنجی عالی‌تون. و ممنون از راهنماییتون که باعث میشه نویسنده‌ها دلگرمی زیادی برای ادامه پیدا کنن. در اسرع وقت حتما باتوجه به نکاتی که ذکر کردید تاوان رو ویرایش می‌کنم گلم. خوش‌حالم که دوستان خوب و نکته بینی دارم. ممنون از حضورتون.🌹❤️
  4. پناه.

    نقد کاربر دلنوشته تاوان اثر مینا مرادی

    سلام دوست عزیز.🌹 خوش‌حالم که تاوان مورد توجه شما قرار گرفته و ممنونم که خوندینش و باهاش ارتباط گرفتین. از صمیم قلب مسرورم بابت نظرتون. با جان دل پیشنهاد و نقد شما دوستان رو خریدارم. ممنون میشم ایرادات دیگه رو هم بگید که در رفع آن‌ها اقدام کنم. ممنون از حضورتون.🌹😊
  5. پناه.

    تولد تولد یاس انجمن | یاس؛

    سلام تولدتون مبارک گلم❤️🌹
  6. پناه.

    نقد کاربر دلنوشته تاوان اثر مینا مرادی

    سلام عزیزم. خوشحالم که تاوان مورد توجه شما قرار گرفته و ممنون که نظرتون رو در قالب جملات زیبا بیان کردین. ممنون از حضورتون🌹❤️
  7. پناه.

    نقد کاربر دلنوشته تاوان اثر مینا مرادی

    سلام گلم. ممنون از وقتی که بابت خوندن تاوان گذاشتید. تعریفاتتون واقعا منو به وجد آورد و توصیفتون باعث شد از یه بُعد دیگه به تاوان نگاه کنم. ممنون از حضورتون.❤️🌹
  8. پناه.

    دفترچه خاطرات [ دفترچه خاطرات پناه ]

    گاهی وقت‌ها، شب که آرام می‌نشیند روی شانه‌های خانه، من در سکوت، به نفس‌های آرامتان گوش می‌سپارم. شما، پسرانم، امتداد نفس‌های من‌ هستید. ادامه‌ی قلبی که روزی برای خودش می‌تپید، و امروز برای شما می‌تپد. وقتی دست‌های کوچک‌تان را برای اولین بار گرفتم، فهمیدم مادر بودن یعنی بخشیدن بی‌دریغ، یعنی دوست...
  9. پناه.

    نقد کاربر دلنوشته تاوان اثر مینا مرادی

    به نام خالق زیبایی ها نام اثر: دلنوشته تاوان نویسنده: مینا مرادی ژانر: عاشقانه ـ تراژدی مقدمه: دلی که شکست، مانند چینی بندزده می‌شود؛ اما ترَک‌هایش در ته‌‌وتو‌های قلبم به یادگار می‌ماند. آخرش را می‌سپارم به دست خدایی که خوب می‌داند، کجا و چگونه تاوان بگیرد. لینک...
  10. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته تاوان | مینا مرادی

    تا به حال بغضی به بزرگی یک سیب در گلویت گیر کرده؟ سنگینی یک کوه را روی دوشت احساس کرده‌ای؟ شده قدم‌هایت را سنگین برداری، اما به مقصد نرسی؟ این وصف حال من است. منِ بی‌تو! منی که هر لحظه بهانه‌ای می‌جویم تا خاطراتت را مرور کنم، و به خود‍ِ مریض‌حالم یادآوری کنم، خاطراتی که مرا تا مرز فروپاشی...
  11. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته تاوان | مینا مرادی

    چیزی روی قلبم سنگینی می‌کند. احساس ناخوشایندی که راه فرار ندارد. احساس پوچی، بی‌تعادلی، عدم. و میان این سه، «عدم» پتکی شده و در همان‌جا، در نقطه‌ی سنگین قلبم می‌کوبد. آری! قلبم تاوان نبودنت را می‌پردازد.
  12. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته رقص نامرئی | مینا مرادی

    مادر یعنی آن دستی که همیشه گرم است، حتی وقتی دلش‌ از سرمای گاه و ‌بی‌گاه سختی‌ها و مسؤلیت‌های بی‌شمار یخ بسته. یعنی صدای پاهایی که بی‌صدا در خانه می‌چرخد، اما همه‌چیز را سر پا نگه می‌دارد. یعنی کسی که خودش خسته‌ است، اما خستگی اعضای خانواده را با یک لیوان چای، با یک لقمه نان داغ، از تنشان بیرون...
  13. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته کُنج عزلت | مینا مرادی

    در روزگاری که همه در ظاهر دوست هستند و در باطن دشمن؛ دلت را در صدفی از جنس سنگ، پنهان و در دوردست‌ترین اقیانوس‌ها دفن کن. چه کنم که امشب دلم هوایت را کرده است بعد از سال‌ها؛ اما! اقیانوس،گورستان صدف‌های فراموش شده است.
  14. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته کُنج عزلت | مینا مرادی

    آمدنت را به انتظار نشسته‌ام... . باد صبا، بوی پیراهن یوسف را از مصر، برای یعقوب به ارمغان آورد. طوفان کامیل شدی در افکارم و وجودم را به ویرانی کشاندی!
  15. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته کُنج عزلت | مینا مرادی

    سرِ درد و دلم با عروسک کوکی باز شده بود. من درد و دل می‌کردم و او با چشمانی شفاف و بی‌روح، نگاهم می‌کرد. من می‌گفتم و او در سکوت، با چشمانی دروغین به من زل زده بود. گفتم و گریه کردم. گفتم و گلایه کردم. گفتم و آه کشیدم و افسوس خوردم و او فقط و فقط، نگاهم کرد. بدون قضاوت، بدون حرف، بدون عکس‌العملی...
  16. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته تاوان | مینا مرادی

    من و تو ترکیب دل‌چسبی از عشق را به نمایش گذاشته‌ایم. خونی که در شریان‌های اصلی این عشق جاری‌ست، گران‌بهاترین مایه‌ی زلال دنیاست، که حتی یک قطره‌اش هم جانی تازه به پاییز دلم می‌دهد و بهاری نو می‌سازد. من همانند نت‌های موسیقیِ نوشته شده در دفترم، و تو نوازنده‌ی آن نت‌ها. نت تا نواخته نشود فقط چند...
  17. پناه.

    در حال تایپ دلنوشته تاوان | مینا مرادی

    جاده‌ها همیشه برای رفتن نیستند. گاهی باید بازگردی، راه رفته را مرور و خاطره بازی کنی. تک‌تکِ صفحه‌های دفتر ِخاطرات ِذهنت را ورق بزنی، رنگی‌ها را جدا و خاکستری‌ها را هم جدا ردیف کنی، تا ببینی در کدام صفحه، پای دلت لغزیده و خطایی به نام عشق مرتکب شده‌ای. آری! عشق، بزرگ‌ترين خطای دل‌های عاشق است.
عقب
بالا پایین