نتایح جستجو

پارت پنجم: نجوای مرا بنْگر! این‌روزها از آینه‌گریزانم؛ دست دوستی‌ِ پر مهرش را رد می‌کنم و صدای تلخ شکستن قلب آینه‌، دمی مرا رها نمی‌کند و همراهِ نجوای " مرا بنگر" آینه، کابوسِ حزن‌آلود خواب و بیداری‌ام می‌شود؛ این کابوسِ حزین، هر لحظه ناگهانی بغض را به سوی چشمانم هل می‌دهد تا بشود اشک و از...

@هـور

@مِلـودی،

@پَــرتــو

@Zizi

@ساعت دار

@بـرکـه

@افسونگر

قطب شمال

The older I get, I feel like I’m always tryna save time هرچی پیر تر میشم، حس می‌کنم که همیشه سعی می‌کنم که زمان ذخیره کنم Talkin’ to the voices in my head, they make me think twice با صدای توی سرم حرف می‌زنم، اونا باعث شدن فکر کنم دو نفرم Tellin’ me it doesn’t mean it’s wrong because it feels...

Yeah, as a kid I used to think life آره، مثل یه بچه راجع به زندگی فکر می‌کنم Is moving so slow, I watch it go by خیلی آروم میره جلو،جوری که می‌تونم رفتنشو ببینم Look out the window on my bus ride وقتی سوار اتوبوسم بیرون پنجره رو نگاه می‌کنم I thought the world was so small, through my closed...

I just need some time,I’m tryna think straight من فقط یکم زمان نیاز دارم، تلاش می‌کنم که صریح فکر کنم I just need a moment in my own space من فقط زمان نیاز دارم تا تو خودم باشم Ask me how I’m doin’, I say “okay,” yeah ازم می‌پرسین که حالم چطوره؟ منم میگم خوبم ، اره But ain’t that what we all...

I’m 23, and my folks are getting old من 23 سالمه و اطرافیانم دارن پیر میشن I know they don’t have forever and I’m scared to be alone می‌دونم که اونا همیشه نیستند و من از اینکه تنها باشم میترسم So I’m thankful for my sister, even though sometimes we fight پس من از خواهرم تشکر می‌کنم، اگرچه بعضی...

The world’s not perfect, but it’s not that bad دنیا کامل نیست، ولی این اونقدرا هم بد نیست If we got each other, and that’s all we have اگه ما همدیگه رو داشته باشیم، و آن همه چیز هایی است که داریم I will be your lover, and I’ll hold your hand من معشوق تو خواهم بود و دستاتو خواهم گرفت You...

They were 90 and were living out their days اونا 90 سالشون بود و روزگار رو می‌گذروندن On the Westside of the city, next to where they got engaged تو قسمت غربی شهر، کنار همونجایی که نامزد کرده بودن They had pictures on the walls of all the memories that they’d made عکس‌هایی از خاطره‌هاشون روی...