نتایح جستجو

  1. HADIS.HPF

    اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/24370/ با سلام درخواست تگ دارم🥰
  2. HADIS.HPF

    نقد و بررسی نقد حرفه‌ای رمان تاکسیدرمی | منتقدان: saya و marym

    مرسی مریم جان بابت نقد دقیقت و وقتی که برام گذاشتی واقعا ممنونم🥰
  3. HADIS.HPF

    اطلاعیه ✅درخواست تایید رمان✅(منقضی شده)

    با درخواست شما موافقت شد ناظر ارشد: @دیـوا با ناظر مربوطه گفتگویی ایجاد کنید و اطلاعات رمان اعم از [عنوان، ژانر،خلاصه،مقدمه،پیرنگ، سه پارت اول] ارسال کنید
  4. HADIS.HPF

    در حال ترجمه ترجمه رمان برنامه ریزی شده |hadis hpf

    - و اما جنفر و جیمز… خانم کوهن با لحنی رویایی گفت و لبخند زد: - در مورد عروسی شما هم از حالا شروع می‌کنم به فکر کردن. نفس عمیقی کشید و دست‌هاش رو به هم قلاب کرد. - خب عزیزم، حالا برگرد به کارت، باشه؟ راستی… این خبر خوب بود. این رو گفت و قبل از این که بره بیرون، برگشت و نگاهم کرد. - ونسا، لطفاً...
  5. HADIS.HPF

    در حال ترجمه ترجمه رمان برنامه ریزی شده |hadis hpf

    «دخترها و پسرها!» خانم کوهن گفت و با جیسن و جن که پشت سرش بودند، وارد سالن غذاخوری شد. صدای تق‌تق پاشنه‌ی ده سانتی‌اش روی کف مرمر پیچید. جیسن و جن روی صندلی نشستند و کمی معذب و ناراحت بودند. من به جیسن نگاه کردم تا بفهمم چی شده و همون لحظه، نگاهش مستقیم سمت گردنم رفت. انگار چشماش می‌خواست از...
  6. HADIS.HPF

    در حال ترجمه ترجمه رمان برنامه ریزی شده |hadis hpf

    با ذوق گفتم: - من عاشق پارفه‌ام! یکی دیگه هم بیار، لطفاً. این رو با صدای بلند از پشت شونه جیمز داد زدم. از آشپزخونه بیرون زدم و سر میز ناهارخوری نشستم. با لبخند پرسیدم: - خب، کدوم رقص رو بیشتر دوست داری؟ دختر پیشخدمت چنگال و قاشق‌ها رو جلو ما گذاشت. جیمز گفت: رومبا! من که تانگو رو دوست...
  7. HADIS.HPF

    در حال ترجمه ترجمه رمان برنامه ریزی شده |hadis hpf

    - آره، ازش لذت ببر و یادت نگه دار. - خب، حالا که قدم‌ها رو بلدی، ریتمش اینه که تَ – آ – ن – گو روی “گو” هنوز باید حرکت کنی، اگه نکنی یعنی یه جای کار رو اشتباه رفتی. با هیجان سر تکون دادم. - آماده‌ای تمرین کنیم؟ جیغ کوچیکی زدم: -آره! با لحجه‌ی غلیظ بریتانیایی گفت: - آیا افتخار می‌دید امشب با من...
  8. HADIS.HPF

    اطلاعیه ✅درخواست تایید رمان✅(منقضی شده)

    با درخواست شما موافقت شد ناظر ارشد: @malihe با ناظر مربوطه گفتگویی ایجاد کنید و اطلاعات رمان اعم از [عنوان، ژانر،خلاصه،مقدمه،پیرنگ، سه پارت اول] ارسال کنید
  9. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    تقریباً مرحله‌ی اول رو با ضربه‌ی فنی برد. وقتی وسط چمن‌های بلند دنبال توپش می‌گشتیم، گفت: می‌خوای کارت رو عوض کنی؟ بهش فکر می‌کنم. کجا می‌خوای بری؟ نمی‌دونم. هنوز زوده. حتی دنبال کار دیگه‌ای نگشتم. پس چطور می‌دونی اون طرف چمن‌ها سبزتره وقتی حتی نگاه نکردی؟ توپش را برداشت و راه افتاد. من تنها...
  10. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    با وحشت پرسید: حالت خوبه؟؟ آره. گلوله بهم نخورد. من اینجام. خدایا شکر، منظورم اینه که از نظر روحی حالت خوبه؟ آره، مامان. همه‌چیزم سر جاشه. هیچ تیکه شکسته‌ای ندارم. شرکت گفت چند روزی مرخصی بگیرم، واسه همین اومدم خونه. الهی فدات بشم، هم قضیه کلر، هم این یکی… من خوبم. دیشب کلی برف اومد، وقت خوبی...
  11. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    - خسته به نظر میرسی پسرم. مادرم بعد از ب*غل و بوسه گفت. این همیشه سلام و احوالپرسی معمولش بود. - ممنون مامان. تو ولی عالی به نظر می‌رسی. و واقعاً همین‌طور بود. لاغر و برنزه، این نتیجه‌ی تنیس روزانه و عادت آفتاب گرفتنش در باشگاه بود. برای من چای سرد هلویی درست کرد و رفتیم روی ایوان نشستیم. از...
  12. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    پدر و مادرم اوایل دهه‌ی شصت زندگی‌شان بودند؛ هر دو سالم و سلامت بودند و تلاش می‌کردند با بازنشستگی اجباری کنار بیایند. پدرم سی سال خلبان هواپیمای مسافربری بود. مادرم مدیر یک بانک، سخت کار کردند، خوب پس‌انداز کردند و برای ما خانه‌ای راحت و در سطح بالای طبقه متوسط فراهم کردند. من و دو برادرم در...
  13. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    برف بالاخره بند آمده بود. من و کلر کنار پنجره‌ی آشپزخانه قهوه‌مان را مزه‌مزه می‌کردیم. من روزنامه را زیر نور آفتاب درخشان صبح می‌خواندم. موفق شده بودند فرودگاه ملی را باز نگه دارند. - بیا بریم فلوریدا، همین الان. با نگاه تحقیرآمیزی جواب داد: فلوریدا؟ باشه، باهاما هم میشه رفت، می‌تونیم تا...
  14. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    در گرما و راحتی اتاق زیبایم نشسته بودم و به مردخای گرین فکر می‌کردم؛ همان لحظه‌ای که او داوطلبانه وقتش را در یک پناهگاه شلوغ می‌گذراند، به آدم‌های گرسنه و یخ‌زده غذا می‌داد، بی‌شک لبخندی گرم و کلامی دلنشین داشت. هر دوی ما مدرک حقوق داشتیم، هر دو در همان آزمون وکالت قبول شده بودیم، هر دو زبان...
  15. HADIS.HPF

    در حال تایپ رمان کوتاه خیابان چهاردهم | حدیثه ادهم

    نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای انتشار رمان خود، خواهشمندیم قبل از تایپ رمان، قوانین تایپ رمان را مطالعه فرمایید: [قوانین جامع تایپ رمان] برای رفع ابهامات و اشکالات در را*بطه با تایپ رمان، به این تاپیک مراجعه کنید: [اتاق پرسش و پاسخ رمان‌نویسی] برای...
  16. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    شروع کردم به مرتب کردن کاغذها و اشیاء روی میزم و با دقت سعی می‌کردم به ردیف منظم ده پرونده‌ی فعالی که روی میزم بود نگاه نکنم. من همیشه فقط ده پرونده روی میزم داشتم، روشی که از رودولف یاد گرفته بودم و هر روز زمانی را با هر پرونده می‌گذراندیم. صورتحساب‌ها عامل مهمی بود. ده پرونده‌ی برترم همیشه...
  17. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    باز هم لبخند زدم و با سر موافقت کردم. یک آدم نفهم و یک احمق. اگر چنس خوش‌رفتار بود و توضیح می‌داد که آرتور یا یکی از مدیران بالاتر دستور داده‌اند پرونده مهر و موم شود، آن‌وقت من به این اندازه مشکوک نمی‌شدم. اما واضح بود که در پرونده چیزی پنهان است. دریافت آن پرونده چالش اصلی بود. با تمام...
  18. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    در کمال تعجب، چنس پشت میزش بود و ظاهر یک وکیل بسیار پرمشغله را داشت. از مزاحمتی که ایجاد کرده بودم ناراحت شد و حق داشت. پروتکل درست این بود که از قبل تماس می‌گرفتم و وقت ملاقات می‌گرفتم، اما من نگران پروتکل نبودم. او از من نخواست که بنشینم. با این حال نشستم و این کار هم حالش را بهتر نکرد. با...
  19. HADIS.HPF

    در حال ترجمه رمان وکیل خیابانی | مترجم حدیث پورحسن

    برای ریوراوکس چهل‌ودو پرونده وجود داشت، تقریباً همه مربوط به معاملات املاک بودند که شرکت در آن‌ها ملک خریداری کرده بود. چنس وکیل ثبت‌شده در همه پرونده‌ها بود. چهار پرونده مربوط به اقدامات تخلیه بود که سه مورد از آن‌ها در سال گذشته رخ داده بود. مرحله اول جستجو آسان بود. در ۳۱ ژانویه، ریوراوکس...
عقب
بالا پایین