نتایح جستجو

تولدت مبارک دختر مهتاب?امید وارم شرمنده خودت و رویاهات نشی? مدیر جذاب خودمی?? :ura:

...

کاش نمی‌دیدمت..(:

اره...(: تا حالا حس تنهایی کردی؟?

راستش رو بگم☹️خیر شاید قلبم راضی بهش اما مغزم هیچوقت

شد شد نشد می‌ریم امریکا???❤️

نه غیر عقلانی نیست نمی‌دونم شایدم گقتم تا الان که تو همچین وظعیتی قرار نگرفتم ساید کار عقلانی باسه اما حس می‌کنم غرورم همچین اجازه‌ای به قلبم نمی‌ده☹️?

بستگی به شرایطی داره که توشم. خودم خیلی دوست دارم با این نیمچه عقلی که خدا بهم هدیه داده تصمیم بگیرم، اما همانطور که می دونید، انسان موجود احساساتی هست. و خب نمی تونه در همه موارد منطقی و با عقل تصمیم بگیره، من هم به اصطلاح تافته جدا بافته نیستم؛ و نمی تونم همه جا از عقلم استفاده کنم.:facepalm:

« به نام خدا » اگه‌ تو همچین شرایطی قرار بگیری چیکار می کنی؟? والا قلب من اون لحظه می‌گه جیغغغغغغ. و شاعر عقلمم می‌گه اشهد و الله اله الا الله. ??? شما هم بگید عزیزان.

چطوری می تونی فرار کنی؟؟؟ به منم اموزش بدهه???

نام رمان: تدخیرهای ثانیه‌ای لینک رمان: https://forum.cafewriters.xyz/threads/رمان-تخدیرهای-ثانیه‌ای-آیدا-نایبی-ماهک-کاربر-انجمن-کافه-نویسندگان.10150/ نویسنده: @AYDAW وظعیت: در حال تایپ تاریخ شروع نظارت: 1400/2/20

نام رمان: هتل والسانیا لینک رمان...

عجیب از طرز فکرت خوشم اومد?? من تو اون لحظه تنها جمله امم اینه که بای اوری بادی فور اور????

موضوع اینجاست که اصلا فرصت فرار کردن نداری دهنش رو ببنده تو، تو دهنِ مبارکش‌ای

?

واای من شهوریوری‌ام دقیقا مثل عکس می‌خوابم?لعنتیا از کجا میاری اینا رو??

شهریاری نیک

سمره??

۲?

بازش نمی‌کنم چون مهم نیست که کی و چطوری میمیرم مهم اینکه کجا و چطوری دارم زندگی می کنم پس بجای اینکه منتظر مرگ باشم بدونه دغدغه از زندگیم لذت می‌برم سعی می‌کنم به بهترین شکی زندگی کنم.