نتایح جستجو

آهان باش باز ویرایش میزنم میفرستم براتون

به نام خدا مقدمه: درک احساس یک راز دشوار است. مثل اینکه کسی ناظر کشتاری باشد و همزمان به درگیری های بی اهمیت اجتماعی بیندیشد، یا هنگام تماشای سنگی کوچک بر سطح خیابان، هیچ تصویری جز هستی خود را دامن نزند. پارت 1 کلافه به پریا که داشت غر میزد نگاه کردم. -وای مهیار چقد خرید میکنی تو! همینجوری...

ویرایش زدم.

به نام خدا مقدمه: درک احساس یک راز دشوار است. مثل اینکه کسی ناظر کشتاری باشد و همزمان به درگیری های بی اهمیت اجتماعی بیندیشد، یا هنگام تماشای سنگی کوچک بر سطح خیابان، هیچ تصویری جز هستی خود را دامن نزند. پارت 1 کلافه به پریا که داشت غر میزد نگاه کردم. -وای مهیار چقد خرید میکنی تو! همینجوری...

ندارم ایفون 14😂

نیستم بلاگر؟

من نمیدونم نگفتن بهم مشکل کجاست فقط گفتن درخواست مشاوره بده و گفتن توضیح هارو ادبی بنویسم اما نمیشه چون توی سایت های دیگه ام رمانم و ارسال کردم نمیشه الان تغیرش بدم

به نام خدا مقدمه: درک احساس یک راز دشوار است. مثل اینکه کسی ناظر کشتاری باشد و همزمان به درگیری های بی اهمیت اجتماعی بیندیشد، یا هنگام تماشای سنگی کوچک بر سطح خیابان، هیچ تصویری جز هستی خود را دامن نزند. پارت 1 پریا:وای مهیار چقد خرید میکنی تو! -انقد غرنزن پری. پریا:گمشو دوساعته منو داری...

سلام خسته نباشید اسم رمانم دختر بودن چجوریه

درخواست مشاوره برای ارتقای قلم داشتم

نه حاظری برای عشقت خوانوادتو فدا کنی؟

وکیل