بعد از نماز، به آشپزخانه رفت و چای تازه دم گذاشت از صدای شرشر آب در حمام، متوجه رفتن ابراهیم به حمام شد. برای همین فرصت مغتنم شمرد و دوباره به اتاق رفت و این بار تیشرتش را با یک تیشرت ساده صورتی عوض کرد و شلوار پارچهای مشکی هم پوشید. مانتو و شال سادهای هم برداشت و از اتاق بیرون رفت.
در حال...