ابراهیم ناخواسته خندید و پریچهر با لبخند گفت: چیه نمیتونید نقش یه آدم ثروتمند بازی کنید؟
-چرا باید این کار بکنم. چرا خودم رو همین آدم معمولی که هستم معرفی نکنم؟
-چون اون موقع خواهر و برادرام شروع میکنن به موش دوندن که مانع این ازدواج بشن و مدام زیر گوش پدرم میخونن که شما میخواهید فریبم بدید تا...