نتایح جستجو

  1. لیلا مرادی

    شاخص رمان زخمه‌ی خُلقان | لیلا مرادی

    مادامی که با غم و دل‌خونی‌هایش دست و پنجه نرم می‌کرد، یک کلام محبت‌آمیز کافی بود که شعله‌ی گرمی بر خزان روحش بتابد. اینکه هنوز در چرخه‌ی زوال زندگی پوسیده نشده‌‌ بود چه علتی داشت؟ سر بالا آورد، نگاهشان که به‌ هم تلاقی کرد، چیزی در سینه‌اش لرزید، انگار یخ‌های قلبش ترکید. به نظر از پاسگاه برمی‌گشت...
  2. لیلا مرادی

    شاخص رمان زخمه‌ی خُلقان | لیلا مرادی

    صحبت از شکم که می‌آمد خودش را هم نمی‌شناخت. بوی خوش ادویه‌ها دلش را مالش می‌داد. تکه‌های مرغ سرخ‌شده را به سس آغشته کرده و با ولع می‌بلعید. در این حین متوجه شد مرد ساکت مقابل، از آغاز تا الان به او زل زده‌ است. غذای درون دهانش را با چند جرعه نوشابه فرو فرستاد و برگی دستمال از کنار ظرفش برداشت...
  3. لیلا مرادی

    شاخص رمان زخمه‌ی خُلقان | لیلا مرادی

    *** نور خورشید صبحگاهی از پنجره به درون اتاق می‌تابید. قطره‌های سرم آرام‌آرام می‌چکید. او را به بخش دیگری منتقل کرده‌ بودند که به جز خودش دو بیمار دیگر هم حضور داشتند که برعکس او بیشتر اوقات روز را می‌خوابیدند. اصلاً امروز چندم بود؟ پرستار آمده‌ بود و بانداژ سرش را عوض می‌کرد. زخم‌های تنش به...
  4. لیلا مرادی

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣3️⃣

    از این می‌سوزم که چرا خدا مجازات گناه‌های من را با گرفتن جان تو گرفت.
  5. لیلا مرادی

    نویسندگان [ مسیر پله به پله‌ی پیشرفت یک نویسنده ]

    توضیحات مفید و آموزنده بودن خداقوت
  6. لیلا مرادی

    اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان

    سلام بر شما درخواست بازبینی تگ برای رمان زخمه‌ی خلقان https://forum.cafewriters.xyz/threads/39670/
  7. لیلا مرادی

    دنباله دار رو مخ ترین رفتار مجازی؟

    بزرگ‌نمایی از زندگیشون وقتی ازدواج می‌کنن فرت و فرت عکس از خودشون می‌ذارن و جملات عاشقانه‌ی مصنوعی🤧 وقتی از اکسپلور کلیپ می‌فرستن، از این‌ها که قبلاً صبح توی کانال خانوادگی باهاش روبه‌رو می‌شدیم😂
  8. لیلا مرادی

    دنباله دار شیرینی مورد علاقت چیه؟

    نون‌خامه‌ای، شیرینی نارگیلی و بهشتی
  9. لیلا مرادی

    نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: زهرا سلطانزاده

    ۴ پارت https://forum.cafewriters.xyz/threads/39670/post-370833
  10. لیلا مرادی

    شاخص رمان زخمه‌ی خُلقان | لیلا مرادی

    دیدن سر و ظاهر آشفته‌ی دختر پیش رویش هیچ شباهتی به ترگلی که چهار ماه پیش دیده‌ بود نداشت و باید هم کنجکاو میشد. خون‌مردگی جزئی پای چشم سمت چپش چنبره زده‌ بود و زخمی به اندازه‌ی نخود بالای لبش قرار داشت که در آن شب تصادف، از فرط دستپاچگی ندیده‌ بود. آب‌میوه را به سمتش گرفت که ممانعت کرد و سر عقب...
  11. لیلا مرادی

    شاخص رمان زخمه‌ی خُلقان | لیلا مرادی

    *** گریه‌ی نوزاد در گوش‌هایش زنگ می‌زد. پابرهنه در میان خار و خاشاک به دنبال آن آوای آشنا می‌دوید. پاهایش به نبض افتاده‌ بودند، ضربان تند قلبش بی‌محابا در سرش می‌‌کوبید. هر چه که پیش می‌رفت، صدا دور و دورتر میشد. دست به سمت دهانش برد، به خودش فشار آورد، ولی چیزی جز جیغ‌های خاموش نصیبش نشد. کمی...
  12. لیلا مرادی

    شاخص رمان زخمه‌ی خُلقان | لیلا مرادی

    آن هنگام به این فکر نمی‌کرد که ترگل چرا در هیرمند و این موقع شب تنها پرسه میزد، فقط امیدوار بود اتفاق بدی برایش نیفتد. وقتی که به بیمارستان رسید، دید که دارند از آمبولانس خارجش می‌کنند. مثل تیری از کمان رها شده به آن‌ سو شتافت، همراه با برانکارد پله‌های عریض و انگشت شمار بیمارستان را طی کرد. با...
  13. لیلا مرادی

    شاخص رمان زخمه‌ی خُلقان | لیلا مرادی

    پاهایش خشک شدند. از چه کسی صحبت می‌کرد؟ مگر غیر از او هم فرد دیگری در سانحه وجود داشت؟! دستش را به بدنه‌ی داغ اتومبیل گرفت. نگاهش به نیسان کنار جدولی افتاد که از کاپوتش دود برمی‌خاست. رنگش عین گچ دیوار شد. بی‌توجه به خونریزی بینی‌اش دستان مرد را پس زد و «یا خدا گویان» خود را به آن نقطه رساند...
  14. لیلا مرادی

    نظارت همراه رمان زخمه‌ی خلقان | ناظر: زهرا سلطانزاده

    سلام گلم خسته نباشی ۴ پارت ارسال شد. https://forum.cafewriters.xyz/threads/39670/post-370641
  15. لیلا مرادی

    شاخص رمان زخمه‌ی خُلقان | لیلا مرادی

    در سر امیرعلی انگار رادیویی خراب شده آواز می‌خواند. جسم خشک‌ شده‌اش اینجا و ذهنش حوالی چهار سال پیش، در آن روز کذایی پرسه میزد. یاسر هم‌چنان بی‌مراعات ادامه می‌داد: - صابر سالاری عضو یه باند تبه‌کار، از قضا برادر کوچیکه‌ی شاهرخ سالاریه که حین فرار کشته میشه. تکانه‌هایی در مغزش به‌وجود آمد، صبح...
عقب
بالا پایین