نتایح جستجو

  1. Gemma

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده رمان~

    سلام خسته نباشید درخواست رنک نویسنده رسمی رمان رمان دلیما تکمیل شده با تگ منتخب رمان گورستان پیوندها تکمیل شده با تگ برگزیده
  2. Gemma

    دفترکار طراح|Gemma

    نام اثر: گورستان پیوندها متقاضی طرح: @Gemma
  3. Gemma

    اطلاعیه 🔻تاپیک جامع اعلام پایان تایپ رمان🔺

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/40638/ درخواست دوباره
  4. Gemma

    نقد کاربر رمان جمر | دالسین

    بسم‌تعالی نویسنده عزیز از شما بابت انتقاد‌پذیری و احترام به نظرات دنبال‌کنندگان رمانتون سپاس‌گذاریم. خواهش‌مندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛ قوانین ساب نقد کاربران همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی می‌توانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛ تاپیک...
  5. Gemma

    اطلاعیه 🔻تاپیک جامع اعلام پایان تایپ رمان🔺

    با عرض درود و خسته نباشید https://forum.cafewriters.xyz/threads/40638/ پایان مجموعه دو جلدی دلیما
  6. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    سخن پایانی نویسنده: این رمان دو سال با من زندگی کرد. هر شک، هر ترس، هر دل‌تنگی و هر امید، همه توی دو راهی‌ها جا گرفت. پیوند، عرفان و آدونیس انگار تکه‌هایی از خودم بودن، از انتخاب‌هایی که می‌ترسیدم انجامشون بدم، از لحظه‌هایی که بین رفتن و موندن گیر کرده بودم. معنی دلیما یعنی همین: گیر کردن بین...
  7. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    فکر می‌کنم باید دستم را کنار بکشم اما در همان لحظه عرفان با دست لرزیده‌اش به سمتم می‌آید. حرکتی که اول آن‌قدر محتاط و بی‌جان است که خیال می‌کنم پشیمان می‌شود، اما بعد، ناگهان تمام شجاعتش را جمع می‌کند و انگشتان تنومندش را آرام دور دست کوچکم حلقه می‌کند. تعجب می‌کنم. انگار نفس در سینه‌ام حبس شده...
  8. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    باورم نمی‌شود. بالاخره به این حقیقت ساده پی برده و پذیرفته. تمام سعی‌ام را می‌کردم که این موضوع را به او بفهمانم اما انگار… خودش فهمیده. - بابت تمام کارهایی که کردم عذر می‌خوام. چشمانم گرد می‌شود. انتظار شنیدن هر چیزی را داشتم، جز عذرخواهی. نفس‌هایم کوتاه و تند می‌شوند و رگ‌های گردنم از شدت...
  9. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    ساعت روی دیوار سالن اصلی ده و نیم صبح را نشان می‌دهد. پروازم ساعت چهار بعد از ظهر است و من هنوز چند ساعت کامل تا آن لحظه وقت دارم. چند ساعت؟ چند ساعت که قرار است روی این نیمکت سرد و فلزی بنشینم، میان آدم‌هایی که هیچ‌کدام مرا نمی‌شناسند، میان صدای چرخ‌های چمدان و خنده‌هایی که دردناک‌ترین طنین...
  10. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    *** فصل پایانی: تصمیم آخر تمام محتویات معده‌ام را در کاسه‌ی سرد و بی‌روح سرویس فرنگی بالا می‌آورم. صدای برخورد مایع با آب مثل پتکی در جمجمه‌ام می‌پیچد. با دستی لرزان دکمه‌ی سیفون را فشار می‌دهم و صدای مکنده‌ی آب، گویی می‌خواهد ته‌مانده‌ی وجودم را هم با خود ببرد. دستگیره‌ی در را می‌چرخانم و به...
  11. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    اما او با قاطعیتی کشنده می‌گوید: - تمام سعیشو کرد برات یه همسر عالی باشه، یه تکیه‌گاه… . کمی عقب می‌رود، دستانش را باز می‌کند و بعد با صدایی که حالا تند و تیز شده و با هر کلمه شعله‌ای بر تنم می‌افکند، می‌پرسد: - ولی تو چی کار کردی؟ بدون لحظه‌ای مکث، قدم جلو می‌آید و فاصله‌ی میان‌مان را کم...
  12. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    با زحمت آب دهانم را قورت می‌دهم و نفس عمیقی می‌کشم، صدایم کمی خش‌دار و پر از تعجب است: - این چه مسخره‌بازی‌ایه؟ لبخندی روی ل*ب‌هایم نقش می‌بندد و ادامه می‌دهم: - کی این بلیطو گرفته؟ آدونیس بدون هیچ مکثی، با همان آرامش مرموز و نگاه سردش، پاسخ می‌دهد: - عرفان. چشمانم برای لحظه‌ای گرد می‌شوند و قلبم...
  13. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    صدایش آرام و مطمئن در ماشین پیچید: ـ اسمش میلِناست. از افکارم به پایین پرت می‌شوم. قلبم برای لحظه‌ای از حرکت می‌ایستد. میلنا؟ پس منظورش من نبوده‌ام؟ چشم‌هایم روی نقطه‌ای دور محو می‌شوند و مغزم تقلا می‌کند معنای این اسم را هضم کند. ل*ب‌هایم خشکیده‌ام را تر می‌کنم. حس می‌کنم تمام تصوراتی که از...
  14. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    درست وقتی قدم‌هایم را آهسته می‌کنم، نگاهم به آن نقطه‌ی ثابت می‌افتد: آدونیس، تکیه داده به لامبورگینی سیاهِ براق عرفان، ایستاده و با آرامشی کامل نگاه می‌کند. پالتوی سورمه‌ای بلندش مثل سایه‌ای قدرتمند روی شانه‌هایش افتاده و لباس مشکی زیرش، همراه با بوت‌های چرمی براق، استایلش را تکمیل می‌کند...
  15. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    *** صبح شده. نور کم‌جان خورشید از لای پرده‌ی سفید می‌خزد و مثل تیغه‌ای باریک روی صورتم می‌افتد. پلک‌هایم سنگین‌اند و اصلاً یادم نمی‌آید کی خوابیده‌ام. آخرین چیزی که به خاطر دارم، خیره شدن به سقف تاریک و شمردن نفس‌هایم بود، اما حالا ناگهان در روشنای صبح چشم باز کرده‌ام. اولین واکنشم، نگاه به...
  16. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    زمان مثل قطره‌های کند سرم پایین می‌چکد و بالاخره شب از راه می‌رسد. نور سفید و بی‌روح روز جای خودش را به تاریکی بیرون داده، اما چراغ‌های مهتابی اتاق بیمارستان همچنان بی‌امان روشن‌اند و سقف را مثل همیشه بی‌جان و خالی کرده‌اند. ساعت دیواری، با هر تیک‌تاکش، بیشتر یادآوری می‌کند که ساعت‌ها گذشته. سه...
  17. Gemma

    در حال ویرایش رمان گورستان پیوندها (جلد دوم دلیما) | Gemma

    سه ساعت گذشته. در این سه ساعت کاشی‌های سفید کف اتاق بیمارستان را شمرده‌ام. سی‌و‌هشت کاشی دارد. نه بیشتر، نه کمتر. هر بار که دوباره می‌شمارم شک می‌کنم مبادا یکی‌شان را جا انداخته باشم یا اضافه شمرده باشم. انگار ذهنم دیگر به هیچ چیز جز تکرار عددها اعتماد ندارد. نقش و نگار پرده‌های سفید را هم...
  18. Gemma

    اطلاعیه درخواست نقد داستانک

    باسلام خدمت شما نویسنده‌ی عزیز. منتقد شما: @Helen.m مهلت انجام نقد: ۹ روز با تشکر از اعتماد و شکیبایی شما. مدیریت نقد
  19. Gemma

    اطلاعیه | درخواست نقد دلنوشته |

    سلام خدمت شما دل‌نویس عزیز. منتقد شما: @~D.R.M~ مهلت اتمام نقد: ۹ روز از اعتماد و شکیبایی شما متشکریم. مدیریت تالار نقد
  20. Gemma

    اطلاعیه [تاپیک جامع درخواست و دریافت مدال]

    باسلام درخواست مدال پشتکار خیلی خوب @مینِرا برای منتقد برتر مهرماه
عقب
بالا پایین