نتایح جستجو

  1. مینِرا

    نظارت همراه رمان کوتاه خیابان چهاردهم | ناظر: مینرا

    پارت سیزدهم: چیکارست ✘ چی‌کاره‌ست ✔ بخاطر ✘ به خاطر ✔ اصلا ✘ اصلاً ✔ خونم ✘ خونه‌م ✔ همه کاره من بود. ✘ همه‌ کاره‌ی من بود. ✔ همه کارهٔ من بود ✔
  2. مینِرا

    نظارت همراه رمان کوتاه خیابان چهاردهم | ناظر: مینرا

    پارت دوازدهم: اصلا ✘ اصلاً ✔ اونجا ✘ اون جا ✔ علاقش ✘ علاقه‌ش ✔ اینکه ✘ این که ✔ دادوبی‌داد ✘ داد و بیداد ✔ یه نکته‌ی دیگه. وسط دیالوگ نباید از سرخط استفاده کنید. دیالوگ باید کامل و یکدست نوشته بشه تا با ادامه‌ی متن قاطی نشه.
  3. مینِرا

    نظارت همراه رمان کوتاه خیابان چهاردهم | ناظر: مینرا

    پارت یازدهم: اون‌وقت ✘ اون وقت ✔ اونجا ✘ اون جا ✔ اینکه ✘ این که ✔ انقدر ✘ این قدر ✔ نخیر ✘ نه خیر ✔ چیکار ✘ چی‌کار ✔ دست‌به‌سینه ✘ دست به سینه ✔ این‌طور ✘ این طور ✔ بی احترامی ✘ بی‌احترامی ✔ «خونه اومد من زندگی کرد» ✘ این جمله رو کلاً در هم ریخته نوشتی. جمله باید اجزاش از هم تفکیک شده و هر...
  4. مینِرا

    نظارت همراه رمان کوتاه خیابان چهاردهم | ناظر: مینرا

    پارت دهم: مثلا ✘ مثل ✔ آن راه ✘ آن را ✔ اینجا ✘ این جا ✔ چجوری ✘ چه‌جوری ✔ اونجا ✘ اون جا ✔ این‌طور ✘ این طور ✔ تقریبا ✘ تقریباً ✔ اصلا ✘ اصلاً ✔ واقعا ✘ واقعاً ✔ «چجوری از بین رفت.» ✘ آخر جمله‌ی سوالی باید علامت سوال بیاد. چه‌جوری از بین رفت؟ ✔
  5. مینِرا

    نظارت همراه رمان کوتاه خیابان چهاردهم | ناظر: مینرا

    پارت نهم: اونجا ✘ اون جا ✔ این‌جا ✘ اینجا ✘ این جا ✔ قبلا ✘ قبلاً ✔ ناخنش‌هایش ✘ ناخن‌هایش ✔ مطمئنا ✘ مطمئناً ✔ فعلا ✘ فعلاً ✔ عقب تر ✘ عقب‌تر ✔ حالا اشتباه تایپی‌ها: ز ✘ از✔ شاش ✘ شالش ✔ معدن ✘ کندن ✔
  6. مینِرا

    نظارت همراه رمان کوتاه خیابان چهاردهم | ناظر: مینرا

    پارت هشتم: واقعا ✘ واقعاً ✔ اینجا ✘ این جا ✔ «چی میگی تو ؟» ✘ عزیزم بدون دلیل از فاصله استفاده نکن. علامت نگارشی پایان جمله باید به کلمه‌ی آخر چسبیدت باشه. چی میگی تو؟ ✔ «همه بچه‌های کارگاه را اخراج کرد» توی این جمله پرش لحن داری. دیالوگ‌های رمان تو با لحن محاوره‌ای نوشته میشن بنابراین باید...
  7. مینِرا

    نظارت همراه رمان کوتاه خیابان چهاردهم | ناظر: مینرا

    پارت هفتم: به‌خاطر ✘ به خاطر ✔ مامور ✘ مأمور ✔ این‌بار ✘ این بار ✔ «راه نرفته را بازگشت و بالای سر علی رسید.» ✘ این جمله اصلاً معنی نمیده. به نظرم بهتره این طوری بنویسی: راه رفته را بازگشت و بالای سر علی رسید. ✔
  8. مینِرا

    نظارت همراه ترجمه یادداشت‌های هیچ‌کس| ناظر:مینرا

    @..LADY Dyva.. عزیزم قصد پارت گذاری نداری دیگه؟
  9. مینِرا

    نظارت همراه رمان قم*ار دوزخی دل‌ها | ناظر: مینرا

    @Helen.m عزیزم از آخرین پارتی که ناظر قبلی نظارت کرده پارت جدید نذاشتی هنوز؟
  10. مینِرا

    مشاوره مشاوره‌ی علائم نگارشی

    نیازی به پرسش نیست عزیزم من اینجام که سوالات رو جواب بدم! جانم چیه؟
  11. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    خب این هم از این قسمت. نظرتون چیه؟ اگر سم‌هایی که تو دوران سم پردازیتون نوشتید با اینا متفاوت بود یادتون نره که مینرا تو نمایه‌ش کمین کرده منتظر سوژه! منتظر قسمت بعد باشید...
  12. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    ۲۶- کل کل قبل تعیین جنسیت بچه به این صورت که: ارشاویر: من میدونم بچم یه دختر با چشمای فلان رنگی و موهای فلان حالتی مثل توئه نفس: نه من میدونم بچم یه پسر با چشمای فلان رنگی و موهای فلان حالتی مثل توئه (آخرشم که همونطور که اشاره شد توله‌های دوست نداشتنی‌شون دو قلو میشن) ۲۷- با شعر با هم حرف...
  13. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    ۲۲- پرسیدن اسم احساس نفس و ارشاویر از خودشون تا چند ماه! یعنی این قدر سخته بفهمی عاشق شدی؟ بذارید یادآوری کنم بچه‌ها؛ این خل و چل‌هایی که داریم راجع بهشون حرف می‌زنیم دانشجوهای تاپ‌ترین رشته‌های بهترین دانشگاه‌ها هستن. اگر تو دنیای واقعی یه همچین وضعیتی در جریان بود ما باید خودمون رو زنده زنده...
  14. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    ۱۸- یه جایی از رمان حتما باید بیفتن تو استخر. احساس می،کنم اگر دست به دست هم بدیم و اعضای نون. ه. کاف. رو صادر کنیم ترکیه پول خوبی از فروش سناریوهای جذابشون به سریال سازهای کشور دوست و همسایه در میاریم. نظرتونه؟ ۱۹- نفس داره میفته ارشاویر مثل سوپر من ظاهر میشه و دستشو دور کمرش حلقه میکنه و...
  15. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    ۱۴- سوزن گذاشتن زیر ارشاویر توسط نفس. ارشاویر کور خنگ چشم‌هات رو مثل آدم باز کن دیگه. این قدر پنچر شدی ما می‌شینیم رمانت رو می‌خونیم پنچر میشیم از شدت تکراری بودن. خیر سرت استاد دانشگاه هم هستی پنجاه و پنج تا لیسانس هم داری با اون مغز فندقیت؟ ۱۵- و شیطنت‌های دیگر و دیونه بازی. که به زعم نون. ه...
  16. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    ۱٠- یه مسافرت به شمال. بحث نکنید بچه‌ها این مسافرت راه نداره نباشه. حتی اگه خارج از کشورم باشن باید بیان ایران برن شمال دوباره برگردن. بدون مسافرت شمال شما یه قانون مهم رو شکستید که جرم نابخشودنی‌ای حساب میشه. پس مسافرت فقط شمال! یاد گرفتید؟ ۱۱- ترسیدن نفس از رعد و برق و پناه بردن به ارشاویر...
  17. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    ۷- کل و کل و لجبازی بین نفس و ارشاویر با کلید واژه ی جرأت یا حقیقت. والا ما جرأت یا حقیقت بازی کنیم یهو یه نفر در میاد میگه برو خاک باغچه رو بخور ما هم میگیم نه. بعد اینا ارشاویر برمی‌گرده به نفس میگه با من ازدواج کن اگه جرأت داری و نفس هم انگار زندگیش یه شوخیه برای این که بی دل و جرأت به نظر...
  18. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    ۴- نفس از پله ها میاد پائین و همه ی نگاها روش قفل میشه. به خدا این قدر این مورد رو تو رمان‌ها خوندم عقده‌ای شدم که یه بار همه این جوری به من خیره بشن. هر چند خب ما که اعتماد به سقف پولادین نفس خانم رو نداریم؛ اگر هم همچین اتفاقی برامون بیفته فکر می‌کنیم یه خرابکاری ای تو تیپ زدن کردیم یا چَپَر...
  19. مینِرا

    مقـاله بازگشت مینی از وسط افسانه‌ها؛ سرهنگ کلیشه از شکست من نا امید شد؟ | ژورنالیست: مینی

    بخش سوم: اتفاقات کلیشه ای ۱- خب خب خب! بالأخره رسیدیم به جای داغش. اول از همه یه مهمونی بزرگ حتماً باید اون وسط باشه. آخه بالأخره باید یه جایی باشه که ارشاویر و نفس نازنین و عزیزمون خفن بودن و بی‌همتا بودنشون از لحاظ ظاهری رو ثابت کنن یا نه؟ ۲- نفس هیچوقت (مخصوصاً قبل این مهمونیه) لباس نداره و...
عقب
بالا پایین