نتایح جستجو

زن و مرد با هم برابرند اما مطابق ماده 576 قانون مجازات اسلامی، دیه کندن تمام ریش مرد، در صورت عدم رویش مجدد، موجب دیه کامل است. از بین بردن قدرت باروی یک زن معادل دیه کامل است و از بین بردن کامل آن زن موجب نصف دیه‌ی کامل است. سعی نکنیم همه چیز را با توصیف و تفسیر قشنگ کنیم.

سلام. خسته نباشید. مثل همیشه عالی بود. ممنونم 🌹

سپاسگزارم. دیدگاه عمیق و نگاه ویژه‌ی شما، هدیه‌ای ارزشمند برای این اثر بود. 🌹❤

سلام دوست عزیزم. از توجهی که به اثر من اختصاص دادید بسیار ممنونم. مدتها بود امیدم رو از دست داده بودم که کسی این‌قدر خوب داستانم رو بخونه و بفهمه. اینطور که شما در داستان دقیق شدید انگار روح من رو دیدید! گفتید که من این داستان رو برای مخاطب خاص نوشتم. در واقع من داستان رو تمام و کمال به شکلی که...

صدای یخچال یه مرد که توی کوچه داره با لهجه نامفهوم حرف میزنه گاهی صدای ماشین یا یه موتور که اگزوزش عمدا زیادی صدا میده

دارم روی "شیمی مابین زوج اصلی داستان" کار می‌کنم. این که تضادها، ارزش‌های همسو و ضعف‌هاشون چطور به شکل‌گیری رابطه‌ی عمیق کمک می‌کنه. درواقع این بهانه‌ی منه، که می‌تونم باهاش توجیح کنم چرا همه‌ی چیزهایی که باید انجام بدم رو رها کردم و چند روزه یکریز سینمایی عاشقانه می‌بینم. تراپیستم که یه هوش...

درود. بخش مشخص شده مطالعه شد

سلام و احترام. درخواست نقد دارم موضوع 'داستان کوتاه (سوزن‌زار) | (سنجاقک)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/39255/

جان کلام

رمان خانه ادریسی ها نقش خانه: خانه‌ی ادریسی‌ها در ظاهر، صرفاً مکانی است که رویدادها در آن رخ می‌دهد، اما در لایه‌های زیرین رمان، این خانه خود یک «شخصیت» زنده و پرمعناست. خانه، نماد «ایرانِ کهن و اشرافی» است؛ بنایی فرسوده اما باشکوه که در آن صدای گذشته هنوز می‌پیچد. دیوارهای آن بوی زوال می‌دهند،...

سلام سپاسگزارم از توجه شما و زمانی که برای بررسی اثر گذاشتید.🌻

راس ساعت هفت بیدار شد. قبل از هر چیز زنگ هشدار را خاموش کرد تا نشان دهد نمی‌خواهد بیدارم کند. ملافه را با دست راست کنار زد. دقیقا سه ثانیه درنگ کرد تا هوشیار شود. بعد بلند شد و با پاهایی که تنها من می‌توانستم بفهمم کمی بیشتر از قبل روی زمین می‌کشد به سمت آشپزخانه رفت. کتری را روی گاز گذاشت و به...

گاهی شاید به مکالمات آدم هایی که روی نیمکت بغلی یا صندلی پشتی نشستن و تو اصلا نمیشناسیشون و شاید حتی سرت رو برنگردونی تا چهره‌شون رو ببینی گوش بدی؟

سلام و احترام. درخواست تگ فرعی برای داستانم دارم. موضوع 'داستان کوتاه (سوزن‌زار) | (سنجاقک)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/39255/

سلام و احترام. درخواست جلد دارم برای داستان کوتاه سوزن‌زار نویسنده: سنجاقک لینک اثر: https://forum.cafewriters.xyz/threads/39255/

اعلام آمادگی. خانه ادریسی ها

(s549)_ hvlk_82 1355+=_

تو آیینه‌ای بودی که خودِ ممکنم را به من نشان می‌داد؛ تصویری از کمال که تنها در نگاه تو وجود داشت. من، مسحور آن تصویر بودم. نه قدمی به پیش برداشتم و نه گامی به پس. فقط ایستاده بودم. تو بودی که تکه سنگ را به دستم دادی و بی‌پروا در آغوشم کشیدی. آیینه شکست. تو و تصویر من یکباره فروریختید. اکنون در...

مبارکتون باشه🌻

هیچ وقت از آن جاده‌ی زمستان زده و خاکی به خانه بازنگشتم. اگرچه بهار زندگی‌ام جایی پشت آن درخت‌های نابینای مه‌زده، زیر مرمر سفیدی که نام تو را برخود داشت جامانده بود. در آن روز سرد، تنها شلاق پدر را به یادگار برداشتم، و کتاب دعای مادر را که در میانش شاخه گل خشکیده‌ای را پنهان کرده بودم که زمانی...