اما امان از عمادی که تنش عادت کرده بود و طاهری که سگ لرز میزد و صدای دندانهایش مته روی اعصاب عماد بود:
- خبر مرگش بلاخره اومدن؛ پاشو بلندش کنیم.
طاهر با تمام خستگی مثله فشنگ بلند شد. اکبر دواندوان به آنها ملحق شد. عماد ابرو درهم کشید:
- کدوم گوری بودی؟
اکبر طاهر را کنار زد و زیر بازوی ممد را...