نتایح جستجو

  1. هویار

    دنباله دار کاربر قبلی...

    کاربر قبلی مادره :)
  2. هویار

    دنباله دار کاربر قبلی...

    کاربر قبلی مادره :)
  3. هویار

    دنباله دار اگه من بودم

    مخشو میزدم و عشوه و اینا بعد فرار میکردم اگه یه غذای بدمزه تو مهمونی جلوت بذارن و شدییییییییییییید رودروایسی داشته باشی چیکار میکنی؟
  4. هویار

    دنباله دار یکی رو حذف کن

    خواهر (چون ندارم fc228_") شامپو صابون لوسیون
  5. هویار

    سوژه شو سری ۹۹ | آسِمان

    ۱.الگوی زندگیش کیه؟ باید به فوتبالیست باشه :/ ۲.بزرگترین آرزوش چیه ؟ نویسنده معروف و پولدار شدن ۳.از چه ویژگی اخلاقی متنفره؟ مغرور بودن ۴.از چه غذایی بدش میاد؟ سیرابی :/ ۵. بزرگترین ترسش؟ تنهایی و یا درک نشدن شایدم سوسک :/ ۶. صدای چی یا کی آرومش میکنه؟ صدای مجری که میگه گل برای استقلال گل گل...
  6. هویار

    نظارت همراه رمان یاسکا | ناظر: مینرا

    سلام خسته نباشید یک پارت بارگذاری شد https://forum.cafewriters.xyz/threads/38468/
  7. هویار

    نظارت همراه رمان مالک‌زاد | ناظر ماهک

    مرسی عزیزم حتما رعایت میکنم و ویرایش فقط گلی مالک‌زاد و عیار‌زاد نباید فاصله کامل داشته باشن اون یه واژه‌ست
  8. هویار

    خوب رمان یاسکا | میم.هویار

    *** با شعفی بی‌سابقه درحالی که نم موهایم را با حوله کوچک می‌‌گرفتم از پله‌ها پایین آمدم. به آرش نگاهی انداختم که درش افتخار موج میزد و در عین حال از او می‌خواست که ادامه بدهد: - و این‌طوری یه ضرر بزرگ به مستر ساشا می‌زنیم. کافیه اون محموله به سرقت بره که حتی اگه سود کلانش رو نادیده بگیریم،...
  9. هویار

    نظارت همراه رمان مالک‌زاد | ناظر ماهک

    سلام وقت‌تون بخیر خسته نباشید مقدمه و یک پارت ارسال شد
  10. هویار

    در حال تایپ رمان مالک‌زاد (جلد دوم یاسکا) | میم. هویار

    فصل اول ابراز قدرت با عصای سیاه ساده‌اش مقابل نرده‌های ایوان ایستاده بود. هوای ابری کم‌کم می‌خواست ببارد. فرزندان سخت مشغول تمرینات طاقت‌فرسا و در این سوز هوای پاییزی عرق کرده بودند. نفس عمیقی کشید. قدمت خاندان به بیش از دو قرن تجاوز می‌کرد؛ و این عواطفی که در سنین جوانی گریبان‌گیر او شده...
  11. هویار

    در حال تایپ رمان مالک‌زاد (جلد دوم یاسکا) | میم. هویار

    مقدمه: میان جدال خون و قدرت، یک فرزند از تبار رهبر فدای نام و نشان می‌شود. عشق به یغما رفته و قانون تک به تک آنها را به افسار می‌کشد. محکوم بودند و حکومت می‌کردند؛ و در میان فراز و نشیب‌های ناتمام، سلطنت خویش را با خون حفظ می‌کنند. قدرت، یک محکوم می‌خواهد برای رهبری. پس قانون منتظر نمی‌ماند و...
عقب
بالا پایین