بیا مثل قدیم هر چه هست دور بریزیم
کدورتها را، غصه ها را
بیا مانند آن روزها شانههایت را برای مدت کوتاهی به من قرض بده
چای دبش باشد.
تیلههای ته جیبِ تو باشد.
اتش زغال کرسی به راه باشد.
شال گردن بافت مادربزرگ باشد.
و... .
بدیها نباشند و خوبیها به راه
من اندکی خودم را کم دارم این روزها.
عجیب،...