نتایح جستجو

  1. (SINA)

    شعر اشعار شارل وان لربرگ | شاعر بلژیکی

    سبزه نرم است و انبوه زیر شاخه‌های سر خم کرده از بار میوه و شکوفه‌های سپید؛ بوی مستی‌ زا بسی سنگین است و سایه دلپذیر. آنجا دراز می‌کشیم؛ خوابی خفیف در خون جریان می‌یابد. و شاخه‌ها سرفرود می‌آورند، خم می‌شوند، و شما را با سایش‌های طولانی نوازش می‌کنند نوازش کنان آهسته از روی زمین بلند...
  2. (SINA)

    شعر اشعار شارل وان لربرگ | شاعر بلژیکی

    آغازین بامداد جهان است، همچون گلی آشفته، دمیده از شب، از نفسی نو برآمده از دریا، باغی آبی شکوفا می‌شود. همه چیز هنوز در هم است و در هم می‌آمیزد، جنبش برگ‌ها، آواز پرندگان، سُرِش بال‌ها، چشمه‌هایی که می‌جوشند، صدای بادها، صدای آب‌ها نجوای سترگی که با این همه از جنس سکوت است. حوّای...
  3. (SINA)

    شعر اشعار شارل وان لربرگ | شاعر بلژیکی

    در لابلای شب می‌لرزد، دریای ژرف، گنگ و قیرگون که نا گاه ماه در میانه‌اش می‌درخشد. ماه از ژرفای دریا گل‌های رنگ پریده، بلند و شکننده را که روی آب می‌آیند، می‌شکفند و نقش خود را درروشنایی نا بسودنی‌اش به تماشا می‌نشینند بسوی خود می‌کشد. با شکوفایی اسرار آمیز مانند یک حس فناپذیر سپید...
  4. (SINA)

    شعر اشعار کوچوک اسکندر | شاعر ترکیه‌ای

    روز اول که نامم را بر زبان راندی آن شب از گوشهایم خون جاری شد با عجله از خانه بیرون زدم و ساعتها در پی تو گشتم اگر پیدایت می کردم به تو شلیک می کردم و پس از مرگت لبهایت را می بو*سیدم و برای اینکه میکروب به تو سرایت نکند تنتروید به دهانم میمالیدم و تمام داروخانه های شهر به من میخندیدند خدا لعنتم...
  5. (SINA)

    شعر اشعار کوچوک اسکندر | شاعر ترکیه‌ای

    اگر بمیرم، جعبه ی سیاهم را پیدا نخواهند کرد و نه ظرافت عشقی وُ نه تعبیر خیالی عمر کوتاهم، همیشه عطر گل های باد را خواهد داد! گویی از تشییع جنازه ی مگسی برگشته ام آنقدر مستم که بوی کونیاک گرفته ام همین تازگی ها جسد باران را از دریا بیرون کشیده اند امروز، روزی ناپالمی* از فصل بهار است آیا گلایل...
  6. (SINA)

    شعر اشعار کوچوک اسکندر | شاعر ترکیه‌ای

    چشم پوشیده ام از عشق، به جای عکس توی شناسنامه ام تکه ی شکسته ی آینه ای چسبیده است روی شانه های بچه ها، گروه های بازی زردآلویی شکل را می بینم و آن مرد معصوم را که می خواستی داخل هفده سالگی ات بگنجانی اش لبخند باران گونه ات را شاید در چهره ی نرم افزارهای جاسوسی تکرار کرده ام پیامبر مُرد! چونکه من...
  7. (SINA)

    شعر اشعار کوچوک اسکندر | شاعر ترکیه‌ای

    پاییز را در گوشم زمزمه کن جز تو معصومیتی ندارم کودکی‌ام به انزوا گذشت خسته‌ام از شمارش معکوس به تعداد معشوقه‌هایم خودک*شی کرده‌ام طبیعتم،به سوی تو پر کشیدن است این معما سیم لختی‌ست که در دستانم گرفته ام
  8. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    دست هایت را بده خواهم بوسید از میانِ هزاران دست از این خطوط ِ سفید خواهم گذشت، دست هایت را بده دست هایت را… تو را خواهم کشت فرو خواهم رفت در چشم هایت، جایی در اعماق آن خواهم یافت از آنجا… بی تابانه تو را صدا خواهم زد دست هایت را، سرانجام تو را خواهم کُشت.
  9. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    دوست داشتن گاهی وقت ها تحمل است اینکه بتوانی با زخم های زندگی هنوز سرپا ایستاده باشی دوست داشتن گاهی وقت ها، زندگی ست همانند سینه ای بدون نفس از مرگ قلب بدون عشق آگاه باشی دوست داشتن گاهی وقت ها سنگین است به سان سنگینی لیاقت دوست داشته شدن و بعضی وقت ها دوست داشتن حیاتی دیگر است زنده نگه داشتن...
  10. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    من اگر مرده بودم شاید او می گریست اما اگر او گریه می کرد من حتما می مردم
  11. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    دیگر همانند گذشته دلتنگ ات نمی شوم حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی کنم در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری ست ، چشمانم پُر نمی شود تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداخته ام کمی خسته ام ، کمی شکسته کمی هم نبودنت مرا تیره کرده است اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفته ام تنها خوبم...
  12. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    دروازه‌های شهرت را به رویم بگشا با تو آنقدر حرف دارم که با گفتن تمام نشود سال‌هاست من لحظاتی را زیسته‌ام که گره به نام تو خورده دروازه‌های شهرت را به رویم بگشا من در آن‌جا با تو شهرهای دیگر را تصاحب خواهم کرد این خانه‌ها این کوچه‌ها این میدان‌ها کفایت هر دویمان را نمی‌کند
  13. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    بی‌تو هم می‌توان به دریا خیره شد زبان موج‌ها روشن‌تر از زبان تو بیهوده خاطره‌هایت را در دلم زنده نکن بی‌تو هم می‌توانم دوستت داشته باشم از چیزهای بیهوده می‌گفتیم بیهوده ، بیهوده زمانی که باهم بودیم تو کودکی لوس از عشق من احمقی حیرت‌زده از عشق
  14. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    باور کن تو را پنهان خواهم کرد در آنچه که نوشته‌ام در نقاشی‌ها و آوازها و آنچه که می‌گویم تو خواهی ماند و کسی نه خواهد دید و نه خواهد فهمید زیستن ات را در چشمانم خواهی دید و خواهی شنید گرمای تابناک عشق را خواهی خفت و برخواهی خاست روزهای پیش رو را خواهی دید که نخواهند بود چون روزهای گذشته آنطور...
  15. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    منتظر آمدن همه نباش یک نفر هیچ وقت نمی‌آید
  16. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    دیگر همانند گذشته دلتنگ ات نمی شوم حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی کنم در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری ست ، چشمانم پُر نمی شود تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداخته ام کمی خسته ام ، کمی شکسته کمی هم نبودنت مرا تیره کرده است اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفته ام تنها خوبم...
  17. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    و بعضی وقت ها دوست داشتن حیاتی دیگر است زنده نگه داشتن کسی درون ات حتی با وجود این فاصله های دور
  18. (SINA)

    شعر اشعار اوزدمیر آصف | شاعر ترکیه‌ای

    برای من باز بگذار، درهای شهری را که در آن زندگی می‌کنی چیزهایی که برای تو خواهم گفت، تنها با سخن گفتن از آنها به اتمام نمی‌رسد سال‌هاست از زندگی من، لحظه‌هایی را دزدیده‌ای که تمام‌شان با نام تو یکی شده بودند برای من باز بگذار درهای شهری را که در آن زندگی می‌کنی تا آن‌جا دلتنگ شهرهای دیگری باشم...
  19. (SINA)

    اطلاعیه 🔻تاپیک جامع اعلام پایان تایپ رمان🔺

    درود اعلام پایان رمان داج https://forum.cafewriters.xyz/threads/40787/
  20. (SINA)

    شعر اشعار اورهان ولی | شاعر ترکیه‌ای

    روزهایی که سودای عشق در سر داشتم عادت به نوشتن شعر نداشتم با این حال زیباترین شعرم را روزی نوشتم که عاشق اش بودم از این رو شعرم را اولین بار برای او خواهم خواند
عقب
بالا پایین