هرچه زمان جلوتر میرفت، من میماندم و کلی سوال بیجواب.
هرچه زمان جلوتر میرفت؛ من در میانهی بیپاسخیهای خویش گرفتار بودم.
چطور ممکن بود که روزی، تمام حقیقت در دستهایم نمایان شوند و روز بعد، همگی در مهی از تردید گم شوند؟ چرا سرنوشت مرا به این نقطه کشاند؟ به این مسیری که نه روزی خواسته بودمش...