نتایح جستجو

  1. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    مقدمه و پارت اول بررسی شدن، هر زمان که دسترسی ویرایش به من دادن من علائم نگارشی و غلط‌های املایی رو ویرایش می‌زنم. مراقب خودت باش دالسین جان، قلمت‌ موندگار عزیزم.🌱🤍
  2. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    پاهایم بی‌حس شده‌ بود، اما سوز یخ به طرز دردناکی داخل استخوان‌هایم می‌خزید. نکته: ویرگول بین «بی‌حس شده‌ بود» و «اما» اضافه است چون جمله ناخوانا میشه، اکثر مواقع هم قبل حرف ربط ویرگول نمی‌‌زاریم مگه این‌که جمله خیلی طولانی باشه. اصلاح شده: پاهایم بی‌حس شده بود اما سوز یخ،(این‌جا به مکث کوتاه...
  3. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    می‌خوام برات یکم راجب ویرگول و نقطه ویرگول توضیح بدم girl11-smiley_a03y ویرگول (،) ویرگول مکث کوتاه ایجاد می‌کنه. یعنی وقتی می‌خوای جمله ادامه داشته باشه ولی یه توقف کوچیک لازم داری، از ویرگول استفاده می‌کنی. کجاها استفاده میشه؟ بین چندتا چیز پشت‌سرهم مثل: سیب، پرتقال، موز و توت‌فرنگی را...
  4. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    پارت یک: • جملات خبری به علامت تعجب نیازی ندارن. کجا از علامت تعجب استفاده می‌کنیم؟ 1. وقتی جمله احساسی یا هیجانی باشه: مثلاً: باورم نمیشه! 2-وقتی بخوایم دستور رو توی یک شرایط خیلی شدید محکم‌تر بیان کنیم و تاکید کنیم: مثلاً: - صبر کن! - از اونجا دور شو! 3- آخر جمله‌های دعایی و آرزویی: خدا به...
  5. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    باشه عزیزم چک میکنم و بهت میگم
  6. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    اشکال نداره منم یک سال پیش رمانم رو تو دفترم نوشتم برای همین تند تند می‌نویسم تموم بشه پس کاملا یه چیز عادیه. منم تا دلت بخواد اشتباه دارم تو نوشتن. فدات شم حالا تو اینارو خوب بخون تا من بعدش بیام برای بقیه پارت‌هات -2-16-|"
  7. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    الان می‌خوام راجب الگویِ پایه‌ی یک جمله‌ی فارسی توضیح بدم. ترتیب استاندارد در فارسی: فاعل + مفعول + قید(و..) + فعل اما توی رمان، این ترتیب رو می‌تونیم برای لحن، ریتم و تأکید به‌هم بزنیم اما به شرطی که ترتیب جدید، خوانا‌تر و زیبا‌تر باشه. فــــاعــل : معمولاً اول جمله است چون مشخص می‌کنه جمله...
  8. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    بزار قبل از این‌که بریم سراغ نظارت پارت بعدی یک توضیح راجب ساختار جمله بهت بدم جانم. من پارت‌های رمانت رو بررسی کردم و چیزی که فهمیدم این‌ بود که جملات رو یکم پیچیده می‌سازی که اون هم به‌خاطر یک کوچولو بی‌دقتیه که خودمم اکثر مواقع تو نوشته‌ها دارم -2-28-{}" خیلی کاربردی و مرحله‌ به‌ مرحله بهت...
  9. Noghre

    نظارت همراه رمان پادزهر مهلک | ناظر Noghre

    سلام دالسین جان، امیدوارم حالت خوب باشه و بتونم توضیحات موثری بهت بدمgirl11-smiley_a03y نام اثر: پادزهر مهلک نویسنده: دال‌.سین ژانر: روان‌شناختی، عاشقانه خلاصه: او روزی دخترکی بود با چشمانی(چشم‌هایی) بی‌گناه. او روزی مردی بود که قول داد همیشه بماند،(نقطه) قولی که از او بُتی برای پرستش دخترک...
  10. Noghre

    نظارت همراه رمان تقدیس تاریکی |ناظر Tiam.R

    سلام، لطفاً اگه تونستید دو پارت آخر رو بررسی کنید چون می‌خوام پارت جدید بزارم.
  11. Noghre

    پایان‌نقدوبررسی نقد دلنوشته زنگار آرزو | منتقد: Noghre

    درود به نویسنده‌ی عزیز، این نقد صرفا جهت کمک به ارتقای قلم و بهبود نوشته‌های شماست. -------------------------------------------------------------🤍 ۱ـ عنوان: زنگارِ آرزو. عنوان "زنگار آرزو" عنوان زیباییه که عمق معنای خوبی داره؛ خلاقانه‌ست و زنگار به‌عنوان استعاره برای نشون دادن این‌که آرزوها...
  12. Noghre

    نقد کاربر رمان تقدیس تاریکی | نقره زارع

    سلام ممنون از گفتن نکات و نقد درستتون. سلامت باشید آقا حسین🤍
  13. Noghre

    مشاوره مشاوره‌ی رمان تقدیس تاریکی

    همین جوری تیکه تیکه اعلام کردم که قیافش چه شکلیه دوست صمیمیش علیرضاعه کلا اردلان یه شخصیتی داره که به هیچ‌کس اعتماد نداره ولی از بین همه با علیرضا یکم صمیمی تره اونم بخاطر اینه علیرضا تو یه سری جاها خیلی کمک کرده بهش و این که راجب عشق ... پارت اخرمو بخون متوجه میشی چون از قبل با طرف اشناعه و...
  14. Noghre

    نقد کاربر رمان تقدیس تاریکی | نقره زارع

    درود به شما عزیزجان، خرسند که این رو می‌شنوم ممنون از شما ❤️
  15. Noghre

    چالش [ تمرین نویسندگی ]3️⃣

    وقتی چشم‌هایم از پشت شیشه‌ی پنجره به دوردست‌ها نگاه کرد، می‌دانستم که دیگر هیچ ستاره‌ای در آسمان شب، راه بازگشتی را نشان نخواهد داد. گویی او در سکوتی بی‌پایان محو شد؛ در جایی که حتی یادش هم نمی‌خواست به ذهن من بازگردد. در هر فصلی که گذشت، زمانی که صدای قطرهای باران در گوش می‌پیچید؛ من هنوز منتظر...
  16. Noghre

    چالش [تمرین نویسندگی]4️⃣

    هرچه زمان جلوتر می‌رفت، من می‌ماندم و کلی سوال بی‌جواب. هرچه زمان جلوتر می‌رفت؛ من در میانه‌ی بی‌پاسخی‌های خویش گرفتار بودم. چطور ممکن بود که روزی، تمام حقیقت در دست‌هایم نمایان شوند و روز بعد، همگی در مهی از تردید گم شوند؟ چرا سرنوشت مرا به این نقطه کشاند؟ به این مسیری که نه روزی خواسته بودمش...
  17. Noghre

    در حال تایپ رمان تقدیسِ تاریکی | نقره زارع

    فصل دوم: خاکسترِ آتش گرفته | پارت شانزدهم در میان طوفانی از افکار پراکنده، قدم‌هایش به‌طور ناخودآگاه به سمت خیابان حرکت می‌کردند. خانه با دیوارهایش که انگار نفسش را به تنگنا می‌کشاندند، دیگر جای مناسبی نبود که آرامشش را در آن‌جا به دست آورد. هزاران دغدغه هرکدام به نوبت به ذهنش هجوم می‌آوردند؛...
عقب
بالا پایین