خودم را از چشم های منتظر او پنهان کرده بودم
ترسیدم اگه مرا ببیند باز احساس غرورش بشکُفد .شاید میشد اسمش را بگذارم عاشق بزدل
برای دیدنم و شنیدن صدایم پر میکشید
اما امان از لحظه ای که چشم در چشم او میشدم ،انگار غریبه ای را در کنار خود حس میکرد ..بخاطر همین از او فاصله گرفتم که شاید در نبودم قدری...