نتایح جستجو

  1. Mitra_Mohammadi

    اطلاعیه درخواست نقد اولیه شورا | رمان

    درخواست نقد https://forum.cafewriters.xyz/threads/41677/
  2. Mitra_Mohammadi

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ] ۱۴۰۴

    سلام درخواست جلد داشتم برای رمان داهل https://forum.cafewriters.xyz/threads/41677/
  3. Mitra_Mohammadi

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    یا این قسمت که طاهر آهانی می‌گوید و سرش را پایین می‌اندازد می‌گوید، می‌اندازد گفت و انداخت به نظر اوکی میاد یا نتیجه بده. اینو متوجه نشدم آخرین کلمه بدون نیم فاصله میشه نقطه. روی هم کلام شدن... جمله اینه بی‌زحمت اینار رو بگو چون صرفا نمی‌خوام در آینده تکرار بشه. بقیه رو بعدا می‌پرسم
  4. Mitra_Mohammadi

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    ببین اون قسمت با دو ضربه به .... بعدش چون دیالوگ اومده : گذاشتم
  5. Mitra_Mohammadi

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    زهراجان من از کدوم تالار درخواست جلد بدم؟ انگاری واسه نقد اجباریه
  6. Mitra_Mohammadi

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    اینا دیالوگ های من نیس
  7. Mitra_Mohammadi

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    این نظارت‌ها واسه منه؟ من اصلا ابراهیم ندارم که😶
  8. Mitra_Mohammadi

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    پارت‌های جدید گذاشته شد
  9. Mitra_Mohammadi

    نظارت همراه رمان داهل | ناظر: زهرا سلطانزاده

    سلام عزیزم به نظرت اگر واسه داهل درخواست تگ بدم چه تگی می‌گیره؟
  10. Mitra_Mohammadi

    در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی

    طاهره از آینه نگاهی دقیق به، خودش انداخت. کمی صورتش بی‌رنگ بود پس با دو ضربه به گونه‌هایش گل انداخت: - بر باد رفته! بیژن می‌گه خیلی قشنگه. طاهر آهانی می‌گوید و سرش را پایین می‌اندازد و با گل‌های سرخ تشک خودش را مشغول می‌کند. طاهره زیر چشمی نگاهی به چهره‌ی درهم رفته‌ی طاهر می‌اندازد و شانه‌‌ی...
  11. Mitra_Mohammadi

    در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی

    اما امان از عمادی که تنش عادت کرده بود و طاهری که سگ لرز می‌زد و صدای دندان‌هایش مته روی اعصاب عماد بود: - خبر مرگش بلاخره اومدن؛ پاشو بلندش کنیم. طاهر با تمام خستگی مثله فشنگ بلند شد. اکبر دوان‌دوان به آن‌ها ملحق شد. عماد ابرو درهم کشید: - کدوم گوری بودی؟ اکبر طاهر را کنار زد و زیر بازوی ممد را...
  12. Mitra_Mohammadi

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده رمان~

    سلام درخواست نویسنده نوقلم دارم رمان داهل
  13. Mitra_Mohammadi

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده | تالار ادبیات

    'رمان داهل https://forum.cafewriters.xyz/threads/41677/
  14. Mitra_Mohammadi

    اطلاعیه درخواست رنک نویسنده | تالار ادبیات

    سلام درخواست رنگ نویسنده نوقلم
  15. Mitra_Mohammadi

    در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی

    مجید خودش را به عماد رساند: - نکن سر جدت! همین ممدی که آش و لاش افتاده سرپا شه قبرمون رو می‌کنه. اکبر نگاهی به اطراف انداخت. فعلا خبری نبود. تنها صدای سوزه‌ی باد بود و خش‌خش برگ‌ها و گرد و خاک: - تا کلاغا خبردار نشدن باس ردش کنیم بره. من می‌رم دنبال اوستا حسن، مجید کشیک بکش. شمام ممدی رو ببرین...
  16. Mitra_Mohammadi

    در حال تایپ رمان داهل| میترا محمدی

    دستش را به سمت خودش گرفت: - من بهت جا دادم، لقمه گذاشتم دهنت از گشنگی تلف نشی. بهت ارج و قرب دادم که امروز شدی ممد کله‌خر دوزاری... حالا واس من زبون دراز کردی بی‌وجود؟ ممد ترسیده قدمی به عقب برداشت. گرمش شده بود: - نه به مولا... آقا بخدا کفنم کنن... شاغلام بی‌توجه به حرف‌های ممد سگک کمربندش را...
  17. Mitra_Mohammadi

    اطلاعیه درخواست مرخصی و استعفای‌ اعضای نظارت رمان

    سلام با احترام استعفا می‌خواستم
  18. Mitra_Mohammadi

    نظارت همراه رمان داستان شای | ناظر حسین یحیائی

    خندید: - ناراحت که نشدی؟ آدم هایی❌️ آدم‌هایی خیلی هاست❌️ خیلی‌هاست میشه❌️ می‌شه نگرفته‌م❌️ نگرفته‌ام بزرگترین❌️ بزرگ‌ترین همینطور❌️ همین‌طور دو تا❌️ دوتا آنها❌️ آن‌ها آنکه❌️ آن‌که خیلی خیلی✖❌️ خیلی‌خیلی ل*ب هایش❌️ ل*ب‌هایش چروک های❌️ چروک‌های قبل هر دیالوگ باید از : استفاده بشه. موفق باشی
عقب
بالا پایین