نتایح جستجو

  1. ماهک (ماهی )

    در حال تایپ زخمی سرما | اثر ماهک

    فصل هشتم : مهرتاب دست او را فشرد؛ دستی که زمانی پر از مهر و اکنون خسته و تب‌دار بود. اشک در چشمانش حلقه زد، اما این بار اشکِ ترس نبود؛ اشکِ قدردانی بود، گواهی بر این حقیقت که ایثار، هرگز رها نمی‌کند. او گفت: «مادرِ من، تو مرا یاد دادی که چطور بدون ترس حقم را بیگرم و نگذارم کسی مرا خاموش کند. تو...
  2. ماهک (ماهی )

    در حال تایپ زخمی سرما | اثر ماهک

    فصل هفتم: پرستار، در سکوتِ مشترکشان، درس‌های بزرگ‌تری می‌داد. روزی که مهرتاب از ترسِ اشتباه کردن و مورد نکوهش قرار گرفتن، از نوشتن مشق‌هایش امتناع کرد، پرستار نه فریاد زد و نه نصیحت کرد. او خودکار را برداشت و با خطی لرزان، چند کلمه نوشت: «خطای تو تنها اثبات می‌کند که بارِ شجاعت را حمل کرده‌ای.»...
  3. ماهک (ماهی )

    در حال تایپ زخمی سرما | اثر ماهک

    فصل ششم : سال‌ها گذشت، همانند ریشه‌های درختی که در دل سنگ شکاف می‌یابد، مهرتاب در سایه‌سار پرستار بالید. دیگر خبری از آن چشم‌های مبهوت و لرزان نبود؛ جای خود را به نگاهی هوشیار، اما آسوده‌تر داده بود. آن پرده‌ی غبارآلود بی‌اعتمادی که بر روحش نشسته بود، هر روز با لطافت لم*س پرستار، ذره‌ای کنار...
  4. ماهک (ماهی )

    نظرسنجی بهم بگو چه چالشی

    یا اگه دیدم یه نفر ناراحت ناراحتی شو بیشتر نکنم برم ببینم چی شده.
  5. ماهک (ماهی )

    نظرسنجی بهم بگو چه چالشی

    هر روز یجور دیگه با دیگران حرف بزنیم ممنونم واسه پیشنهاد شما کلی گفتم مثلا اگه دیدم یه نفر داره با صدای بلند حرف نمیزنه باهام به جای دعوا دوستانه علت شو ببپرسم
  6. ماهک (ماهی )

    نظرسنجی بهم بگو چه چالشی

    مثلا من خودم مامانم و بابام اصلا درکم نمی کنن من تازه کنکور دادم امسال تجربی خوندم به اجبار خانواده ولی دلم نمی خواست اصلا واسه انتخاب رشته اصلا نزدم رشته ها مرتبت اگه میزدم شهرستان میاوردم ولی خانواده ام دوباره گیر دادن سال دیگه کنکور بده اصلا درک نمی کنن که دوست ندارم میگن نمیتونی قبول بشی...
  7. ماهک (ماهی )

    نظرسنجی بهم بگو چه چالشی

    سلام حالتون خوبه سارا خانم میشه چالش همزاد پنداری یا درک متقابل هم بزارید؟
  8. ماهک (ماهی )

    اطلاعیه 📚درخواست تأیید رمان📚

    درود وقت بخیر در خواست تایید رمان رو دارم.
  9. ماهک (ماهی )

    دنباله دار اگه بخوای به قبلی یادگاری بدی، چی میدی؟!

    یعنی سه تا کتاب کادو میدی ؟🤣🤣 شاید سازِ هنگ درام
  10. ماهک (ماهی )

    چالش تمرین نویسندگی2️⃣

    آسمان دیگر آبی نبود، همه جا…» همه جا رنگ باخته بود.آسمان آبی تیره و خشمگین شده بود،درست به رنگِ سکوتِ ناگفته‌ی دل‌ها که سال ها در گلو مانده و خاک خورده. انگار خورشید هم از طلوع خسته شده بود و فقط سایه‌ای کمرنگ از نور را به زمین می‌فرستاد؛ نوری که به جای گرمابخشیدن، فقط عمق سایه‌ها را آشکار...
  11. ماهک (ماهی )

    پایان‌نقدوبررسی نقد داستانک انتقام از مرده‌ها | منتقد: .Mahsa

    سلام عزیزم خوبی امیدوارم که روز خوبی داشته باشی بی نهایت سپاسگزارم از وقت ارزشمندی که لطف کردی برای نقد داستانک من گذاشتی .🙏🌹 حتما نکاتی رو که گفتی داخل متن ویرایش می کنم مچکرم از پیشنهادت ❤️
  12. ماهک (ماهی )

    در حال تایپ زخمی سرما | اثر ماهک

    فصل پنجم : دخترک سقوط، عروسک را بدونه ترس نگاه می کرد تنها چیزی که در چشمان کم سوی دخترک به چشم می خورد،تعجب بود. چشمانش شعله ور بود،اما نه از ترس و حتی نه از خشم،فقط متعجب بود،باور نمی کرد ،پرستاری که از مادرش مهربان تر بوده چگونه توانسته ،عروسک مورد علاقه اش را به بیرون از خانه بی اندازد؟...
  13. ماهک (ماهی )

    دنباله دار اگه من بودم

    جواب نمیدانم در شأن من نیست با کسی دعوا کنم فوش بدم . اگه یه روز بخوابی صبح که بیدار بشی حافظت بپره چی کار می کنی ؟
  14. ماهک (ماهی )

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    به اینکه چرا هر چقدر عکس میگیرم بد میشه شونصدتا عکس گرفتم قیافه ام تو یکیش درست نیفتاده
  15. ماهک (ماهی )

    در حال تایپ زخمی سرما | اثر ماهک

    فصل چهارم: پرستار هنوز خیره به دخترک بود،دخترک با چشمانی باز و مبهوت به پرستار می نگریست. دخترک هرچقدر پرستار بیشتر سخن می گفت،بیشتر بی تابی می کرد و می گریست، دخترک تنها با عروسک ساده و کوچکی که در حال نشستن،به جعبه میخ شده بود و قدرت تکان خوردن نداشت،آرام می شد. پرستار به عروسک که نگاه می...
عقب
بالا پایین