من و تو پرت شدهایم؛ تو از پرتگاه دشت و من از پرتگاه زندگی!
عذابم میداد وجدانی که هر لحظه عذاب میکشید و نبودت را تداعی چشمانم میکرد.
و این چشمهایم، اشک ها را فدای گونههایم میکردند.
من حاضر بودم بمیرم تا جانم را فدای حضورت کنم؛ بلکه باری دیگر لبخند را بر روی ل*ب هایت ببینم.
انجمتکافهنویسندگان
انجمن نویسندگی
دلنوشته اجتماعی
دلنوشته در حال تایپ
دلنوشته عاشقانه
دلنوشته هم پیمان
دلنوشته هم پیمان از نگین بای
دلنوشتههای نگین بای
نگین بای
? #کرونا| زالی: تنها راه شکست کرونا عبور از دالان بهداشت است
?فرمانده عملیات مدیریت بیماری کرونا در کلانشهر تهران: متلاشی شدن سیستمهای بهداشتی یکی از پیامدهای تلخ کرونا است که در سایه تحریمهای جهانی خصوصاً در کشورهای در حال توسعه بیش از پیش خودنمایی میکند.
? آمارها بیانگر این مهم است...
دختر جوان 13 ساله تالشی بعد از. فرار کردن با دوست... خود دست گیر شد و به خانواده خود پسداده شدبعد از عصری شوم پدر دست به قتل دخترک خود کر و با داس سر از تنه او برداشت خبر گذاری رکنا خبر داد که پدر دست گیرشده و به مجازات اعدام محکوم شد