اشعار معینی کرمانشاهی

  1. ابتـهاج

    شعر اشعار معینی کرمانشاهی

    آن‌جا که تویی، غم نبود، رنج و بلا هم مستی نبود، دل نبود، شور و نوا هم این‌جا که منم، حسرت از اندازه فزون‌ست خود دانی و، من دانم و، این خلق خدا هم آن‌جا که تویی، یک دل دیوانه نبینی تا گرید و گریاند از آن...
عقب
بالا پایین