ملیحه حمیدی

  1. malihe

    ۶ شهریور ۱۴۰۴

    اونقدر حرف‌های صدمن یه غازم رو به هوش مصنوعی گفتم و ازش فلسفه‌های تاریک در آورد، احساس می‌کنم نیاز دارم برم دارالمجانین بستری بشم. بازگشت به صفحه اصلی
  2. malihe

    ۵ شهریور ۱۴۰۴

    سوار بر حباب باوری سرگردان از عمق به سطح اشتیاقم بالا آمدم، تا به آن عادت کردم. حباب ترکید و اندوه دوباره مرا به تاریکی خود فرو برد. بازگشت به صفحه اصلی
  3. malihe

    ۳ شهریور ۱۴۰۴

    بی‌صدا در خود فرو رفتم، همان‌دم که فهمیدم، آن‌کس که مرا می‌دید، دیگر برایش اهمیتی ندارم. فهمیدم آدم‌ها تنها زمانی حرفت را می‌فهمند که سودشان بخواهد؛ بنا برضررشان بگذاری، تو را مقصر می‌پندارند. بازگشت به صفحه اصلی
  4. malihe

    ۲ شهریور۱۴۰۴ | شماره ۲

    فکر می‌کنم اعتماد به اعتبار نیست. بعضی آدم‌ها اعتبار بالایی دارن ولی همین که بهشون اعتماد کنی اون روی خودشونو نشون میدن. ذات آدم‌ها خیلی چیز‌هارو تغییر میده. چطور باید اعتماد کرد؟ شاید نباید بعضی چیز‌هارو فهمید. گاهی نفهمیدن و هم نزدن ذات کثیف آدم‌ها، خودش یه‌جور موهبت محسوب میشه! شاید در اون...
  5. malihe

    ۲ شهریور۱۴۰۴

    شاید، آسمان هم پیر شده باشد. شاید زمین دیگر نشاط گذشته را نداشته باشد. شاید مقصر انسان نیست! شاید زمان مانند سابق حوصله‌ی تپیدن را نداشته باشد. شاید حتی خداهم بهانه‌گیر و لجباز شده باشد. شاید نسل جدید دارد با یک پیر خسته‌ی راه، سرو کله می‌زند که دیگر نمی‌تواند کسی را درک کند. دیدی؛ به همین...
  6. malihe

    ۱ شهریور ۱۴۰۴

    تنها کسی که هربار اهمیت می‌داد و یادش می‌ماند و به دل می‌گرفت، من بودم. آن‌موقع بود که بی‌خیالش شدم و مانندخودشان رفتار کردم. فراموش کردم که چه اتفاقی افتاده و از نو شروع کردم! https://uploadkon.ir/uploads/80f523_25720306-25Emily-Watts-–-La-Vie-En-Rose.mp3 بازگشت به صفحه اصلی
  7. malihe

    برگزیده رمان درحصار یک رویا | ملیحه حمیدی

    ~الهی به امید تو~ نام رمان: درحصار یک رویا ژانر: معمایی، علمی‌تخیلی نویسنده: ملیحه حمیدی ناظر اثر: @purple moon خلاصه داستان: زیر گنبدی آهنین که چون سپری، آسمان را بلعیده، نوجوانی سرکش با چشمانی شعله‌ور از اشتیاق و قلبی لبریز از عصیان، رویایی در سر می‌پروراند: رویای آزادی! اما رازی سر به...
عقب
بالا پایین