نویسنده

  1. ن

    [ فرانتس کافکا ]

    تنها شادی‌ام این است که هیچ‌کس نمی‌داند کجا هستم. کاش می‌توانستم همین را تا ابد کِش بدهم؛ خیلی دلخواه‌تر از مرگ است. در کنه‌ِ وجودم خالـی و بی‌حاصلم، حتی در احساسِ شادمانی‌ام. - نامه از فرانتس کافکا به فلیسه
  2. A

    ×آموزش میان‌بُر×

    خوندی تموم شد؟ حالا وقت تمرینه. "مارال با تخسی گفت: به توچه" این مثال رو زدم بدونید این برای رمان های دست اوله..از اون ازدواج اجباری و همخونه و از این چرت و پرتا! حالا کاری ندارم به این ایده میخوام روی جمله نفوذ کنیم. یه روز به یکی گفتم نویسنده ی خوب اول باید کاراگاه خوبی باشه بعد سوال از خودش...
  3. A

    ○ چه طوری میشه تبدیل به یه نویسنده‌ی خوب بشیم؟ ○

    عشق و عشق و عشق و صدهزار بارم که باشه میگم عشق وقتی عاشق نویسندگی باشی بقیش درست میشه چون عاشقشی میری میخونی مطالعه میکنی علمت زیاد میشه چون عاشقشی میری علائم نگارشیو یاد میگری چون عاشقشی توصیفو ایده و همه رو میفهمی و به دست میاری خودت مستقل چون عاشقی میری زمین نویسندگیو هموار میکنی عشق و عشق...
  4. تو انجمن چه کاری رو بیشتر از همه انجام میدی؟

    با دارم چت می‌کنم یا الکی تو انجمن پرسه میزنم?
  5. نازلـی

    پاورقی | انجمن کافه نویسندگان

    تو گرچه تکیه گاه منی، اما خود، در تنهایی، ساقه ی باریک یک گل مینایی. مگذار حتی نسیم یک اضطراب، این ساقه ی نازک را مختصری خم کند. شکستن تو، درهم شکستن من است. ?نادر ابراهیمی
  6. SAD BALLERINA

    اختصاصی ~ایده یاب رمان~

    ژانر وحشت: خب من قبلاً راجع به ژانر ترسناک صحبت کرده بودم، اما بنا بر درخواست یکی از نویسنده‌های عزیزمون... یک سری نکات دیگه می‌خوام بگم. لحن داستان برای ایجاد یک اتمسفر تاریک، بی‌احساس و پر از ترس و وحشت باید باشه. مثل این می‌‌‌مونه که نویسنده با تشریح نکردن یک موقعیت خاص، خواننده را حرص...
  7. فَــرحنآز

    اطلاعیه لیست اسامی نویسندگان رنگی انجمن کافه نویسندگان

    [اسامی ویرایش شد] 1402/7/15
عقب
بالا پایین