روزبه معین

  1. .Sarina.

    چالش [ یه تیکه کتاب ]

    اون شب می‌خواستم تو ماشین بهت بگم می‌خواستم بگم رفتنی كه توش آدم همه‌اش به فكر برگشتن باشه كه رفتن نيست، فقط تعريف فاصله است. می‌خواستم بگم كدوم دو نفره‌هايی رو تو دنيا می‌شناسی که بعد از رفتن حال‌شون خوب شده و فراموشی گرفتن ؟ می‌خواستم بگم چرا آدم‌ها فكر می‌كنن كه فراموش كردن شبيه به آب خوردن...
  2. نازلـی

    دلنوشته [ روزبه معین ]

    بهار نزدیک می شود و تو باید دستمال سفید گردگیری را برداری و به مصاف جنگی نابرابر با کمد اتاقت بروی! کمدی سرشار از خاطرات، درب کمد را که باز می کنی، هیاهویی به پا می شود، تو به قلمرو خاطرات پا گذاشته ای کاغذها برنده تر از تیغ ها، عکس ها راه نفس را می گیرند و کتاب ها ماشین های زمانی می شوند و تو...
عقب
بالا پایین