استاد صفائی

  1. دالان ِبهشت

    [استادصفائی‌حائری|بمیردکسی‌که‌اخلاق‌را]

    بمیرد کسی‌که اخلاق را این‌گونه فهمیده... ● اهل‌بيت "عليهم‌السلام" گفتند: «در جمع‌هاى شما، مشكلاتتان با برخوردهايتان حل مى‌شود، دل‌هايتان زنده مى‌شود.» اين دل‌ها كه مرده و زنده نشده هيچ، اصلاً فكرها هم روشن نشده و جرقه‌اى نخورده است. معلوماتى انباشته شده كه فردا و پس‌فردا به تمسخر گرفته مى‌شود...
  2. دالان ِبهشت

    [استادصفائی‌حائری|انباردار]

    انباردار ○ هستند كسانى كه مسائلى براى آنها مطرح بوده و شك‌هايى داشته‌اند و به‌دنبال آن رفته‌اند تا به يقين برسند، و حتى تفكرات و برخوردهايى هم داشته‌اند، اما نه در تفكرها به نتيجه‌اى رسيده‌اند و نه در برخوردها پاسخى گرفته‌اند؛ حتى در اين برخوردها، بدى هم ديده‌اند و خواه‌ناخواه به يأس هم رسيده و...
  3. دالان ِبهشت

    [استادصفائی‌حائری|فِرعون‌را‌رَها‌نکُن]

    فرعون را رها نکن! در را محکم بست و عصبانی از اتاقش بیرون آمد. رفت روی نیمکت کنار خوابگاه نشست. من را که دید انگار که دنبال کسی می گردد تا عقده‌های دلش را باز کند دعوتم کرد تا کنارش بنشینم. ● بدون مقدمه پرسید: «اگر در جایی هستی که اعتقاداتت را مسخره می‌کنند چه می‌کنی؟» این را که گفت فهمیدم...
عقب
بالا پایین