فقط تبَر نیست کِ بِ درخت میزند
آب کِ پایِ درخت نریزی ، میخُشکد
از دَرو*ن میپوسد و خالی میشَود
آنوَقت بِ کوچکترین بادِ خزانی فرو میریزد ..
عاشِقانهها همیشه کِ با زخمِ جَفا و خیانَت سرنِگون نمیشوند
بیشترشان آب نِمیخورند
همان دوستت دارمهایِ هر روزه
همان نِگاهها و ملاحَتها
همانها پایشان ریخته...