قسمت چهارم:
نامزد! پولو که بده مو باید برگردم افغانستان.
- پول؟!
بیشتر از اون نپرسیدم؛ یعنی دلم نمی خواست بیشتر بدونم. خودم رو با علی و پسر داییم مشغول و سعی کردم هر چیزی که راجع به اون دختر و خانوادش شنیدم رو برای چند دقیقه ای فراموش کنم و برگردم به دنیای بی دغدغه و آروم خودم.
ناهار رو...
سردی تیزی را روی گلویم حس می کنم و
گلویم می سوزد چون پدرم مثل کوه پشتم است
گلویم می سوزد چون عاشق شدم ...
گلویم می سوزد چون طفلی بی گناه بودم ...
گلویم می سوزد چون خواستم از جهنم فرار کنم...
گلویم می سوزد چون نگذاشتند به وصال عشق درآیم...
گلویم می سوزد چون مادرم نبود سنگم را بر سینه زند...
گلویم...