تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

متون و دلنوشته ای رفته از جان...| انجمن کافه نویسندگان

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,478
امتیاز واکنش
12,729
امتیاز
219
تو ادبیات فرانسه یه لغت هست بنام «لیفون سیسیته» به معنیِ آدمی که بخاطرِ دلتنگیِ زیاد توان هر حرکتی رو از دست میده ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
هیچوقت نمیفهمی چقدر قوی ای..
تا وقتی که به خودت بیای و ببینی قوی بودن تنها راهیه که برات مونده!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,478
امتیاز واکنش
12,729
امتیاز
219
هستی اما کم رنگ

حرف میزنی اما تلخ



محبت میکنی اما سرد

چه اجباریست دوست داشتن من...؟؟!



? فریبا وفی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,478
امتیاز واکنش
12,729
امتیاز
219
انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

فقط همین دلیل که
من مَحرَم اسرارش بودم
کافی بود
تا هرگز نتوانم
مع*شوقه اش باشم ..



| رومن پولانسکی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,478
امتیاز واکنش
12,729
امتیاز
219
به خاطر خودت می‌گویم دوستم داشته باش

که در سالن انتظار بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی.

که در اتو*بو*س راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی.

که اس ام اس ساده "رسیدم، بخواب"، دلت را خوش کند.

که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسد.

که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی.

که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی.

که ترست بریزد و در کوچه برقصی.

که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی.

به خاطر خودت می‌گویم

دوستم داشته باش

که ادبیات بی استفاده نماند...



| پوریا عالمی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مُنجی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
عضویت
11/5/20
ارسال ها
6,576
امتیاز واکنش
15,517
امتیاز
218
محل سکونت
میان ستاره‌ای
پنجره ام شاید.
و تو همان درختِ خرمالویِ ایستاده در مقابلم.
از من تا به تو رسیدن چند قدم راه نرفته است و جدایی ما به اندازه یِ صدایِ یک تبر.
سال ها بعد با دیدن تمامِ پنجره هایِ قدیمی شهر من را به خاطر بیاور.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
اگه دوستت داشته باشه، دنبالت میاد و هردوشون همین فکر رو میکنن...
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8