[قسمتی از بهترین ها]

[Lidiya]

?بسم الله النور ?

با سلام.
گاهی یه متنی رو مطالعه می کنیم و به شدت به دل ما میشینه...
این تاپیک هم برای این ایجاد شده تا قسمتی از متن داستانک های کاربران که به شدت به دل شما نشسته رو ارسال کنید.

_ حتما از داستانک های کاربران باشه.
_ اسم داستانک عنوان بشه

_ نویسنده ی داستانک تگ بشه.

//توجه داشته باشید فقط داستانک هایی که توسط کاربران انجمن کافه نویسندگان نوشته شده اند //

?​

 

[Lidiya]

از حرف زدن بیزار بودم؛ زبان هیچ‌هنگام نتوانست هرآنچه من می‌خواهم را به زبان بیاورد؛ زبان برای حرف زدن و بیان احساسات کافی نبود.

?داریخماخ
@حورا ​

 

[MAHLA]

آن‌ها منبع عشق‌اند! خدا نیارد آن روز را که سرخی تغییرِ رنگ دهد به سفیدی، که دگر رنگش تغییر نمی‌کند و تا عمر جاودان است تو را می‌کشند و زنده می‌کنند و باز می‌کشند!
S4034. Gifزجاج زعم
:thumbup: @Neko​

 

[Lidiya]

اما هنرمند کسی است که بتواند به خودش دروغ بگوید و دیوانه باشد تا از این حس هیچ بودن رها شود؛ بداقبال هم کسی است که با خودش صادق باشد و پوچ بماند.

?داریخماخ
✍ @حورا ​

 

[MAHLA]

اولویت این سخنرانی، منقرض شدنِ ماها است! ما کیستیم؟ ما چیستیم؟ ما موجوداتی هستیم که در صورتتان زندگی می‌کنیم! خانه‌ای جز آن‌جا نداریم! البته افراد دیگری هم در سیمایِ شما موجود هستند اما تعداد آن‌ها به تعداد ما نیست! به اندازه‌ی اندکِ ما نیستند. یا زیاد هستند یا زیادتر! نمونه‌هایش پوزخند، ریشخند و لبخند‌های الکی!

S4034. Gif تبسم اسود
:thumbup: @Neko​

 

[Neko]

چه تلخ و حقیرانه به نظر می‌آمد وقتی دلتنگ چیزهایی میشدی که حتی نمی‌دانستی به چه شکل بودند و اصلاً ممکن است وجود نداشته باشند.

?:داریخماخ
?: @حورا ​

 

[Lidiya]

«خودِ عزیزم! اگر می‌خواهی بیشتر از این درد نکشی و آزاد باشی، بمیر.»
آری! من باید میمردم اما قبل از مرگ چند کار ناتمام مانده بود که باید انجامشان می‌دادم.

?داریخماخ
@حورا ​

 

[نهنــگنهنــگ عضو تأیید شده است.]

زندگی سراسر کشتارگاهی است که دائماً ما را می‌کشد! فرقی هم ندارد چه خودِ زندگی، چه اَجَل، چه مردمان، چه خودمان! همگیِ ماها قاتلانی در پوستِ آفتاب پرستیم و بس! حال فهمستی چه می‌گویم؟ آری! انار، انار نیست؛ انار قلب است!

? زجاج زعم
✍ @Neko​

 

[Lidiya]

- بابا، مامان خوشگل بود؟
زیر چشمی نگاهش می‌کنم. به سختی سرش را بالا گرفته و از پایین نگاهم می‌کند. یک آن یادم می‌آید که تو مرا گاهی مردک دراز خطاب می‌کردی و من تو را کوتوله‌ی زیبا! خنده‌ام را بر لبانم خفه می‌کنم.
- اره عزیزم خیلی خوشگل بود!
با دندان‌های موش خورده‌ی یکی در میانش میخندد و انگار گونی گونی قند در دل نازک من آب می‌کنند. دستم را فشار خفیفی می‌دهد و مجبور می‌شوم دوباره نگاهش کنم.
- مامان نرگس خوشگل تر بود یا تو؟
چه سوال عجیبی! مگر زیبایی زن را می‌توان با ظاهر زمخت و هیکلی مرد سنجید؟ اما بچه است دیگر چه می‌داند که تو ظریف ترین نرگس دنیا بودی. از کجا بداند. او که تورا ندیده!
- خب معلومه اون قشنگ‌تر بود بابا جون!

نویسنده : @KaTaYun

 

[یمنایمنا عضو تأیید شده است.]

میدونی مشکل دنیا چی بوده؟! فرقی نداشت توی کدوم دنیا باشی، یا چیکار بکنی باید همونقد درد بکشی که بقیه درد میکشن این قانون انرژی بود، چون حتما برای ثابت وایستادن نیرو آدمایی بودن که درد نمیکشیدن و ما به جای اونها درد میکشیم. من کل زندگیم رو سپری کردم که درد نکشم به کاراهایی که کردم افتخار نمیکنم اما میدونی توهم مثل من هستی یه جا خسته میشی که به هر قیمتی که شده زندگی کنی!


[فرامون نابسامان]

@Neko و @ReiHan

​