پایان نقدوبررسی نقد شورای رمان خیط مات | Old father کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ReiHan

کاربر حــامی
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,873
پسندها
پسندها
9,908
امتیازها
امتیازها
253
سکه
43
*عنوان رمان:
عنوان بخش اصلی و مهم رمان است.
عنوان از دو لغت خیط و مات ساخته شده است. ترکیبی جالب و نو!
خیط مات ذهن مخاطب را درگیر خود می‌کند. مخاطب با خودش میگه علت انتخاب این عنوان چیه؟! برای چی چنین عنوان عجیب و نامفهومی گذاشته شده؟! بنابراین جذب رمان می‌شود و مشتاق خواندن محتوی داستان!
خیط به معنای سرافکندگی و مات هم به منظور سرنوشت‌ها هست! لغت مات به تنهایی تکراری و کلیشه ای است اما هنگامی که با خیط همراه شده یعنی نویسنده پوشش جدید و فضای نویی را ایجاد کرده است و با ژانر و خلاصه به خوبی متصل هست و مخاطب رو به سمتش سوق میدهد.

*نقد جلد:
رمان فاقد جلد میباشد.

*ژانر:
ژانر های انتخای فانتزی اجتماعی و درام است.
خب با توجه به اینکه ژانر اصلی نویسنده فانتزی است باید بگم انتخاب درست و به جایی بوده شخصیت بخشی به سرنوشت رمان و وارد کردن اون به محتوی داستان باعث شده بود این ژانر به خوبی خودش رو نشون بده! انتخاب کاملا درستی بود.
ژانر اجتماعی، عملکرد به نسبت ضعیف!
این ژانر چون مکمل ژانر اصلی نویسنده هست باید خودش رو نشون بده اما تا اینجای داستان اثری زیادی از این ژانر دیده نشده بود.
در را*بطه با ژانر درام، درسته کمی اثری از ردپای این ژانر در زندگی سبحان و توحید دیده میشه اما فقط کمی! باید بیشتر روش کار بشه تا بخش غمگین داستان رو برجسته کنه و تم و فضای اجتماعی درون رمان دیده بشه البته از اونجایی که ژانر دوم رمان اجتماعی هست و ژانر قالب فانتزی برای همین هم نویسنده توانسته به خوبی ژانر قالب را درون متن رعایت بکند.

*نقد خلاصه رمان:
خب خلاصه ای که به نگارش در اومده گنگ هست و از کلمات زیبا و خاصی برای آراسته کردنش استفاده شده. حتی به صورت کنایه‌ای تکه‌ای از موضوع اصلی بیان شده که اگر کسی دقت نکند نمی‌فهمد. خلاصه اطلاعات زیادی از متن رمان نمی دهد و همین باعث میشود به عنوان یک خلاصه خوب در نظر گرفته شود. عملکرد شما بر روی این بخش خیلی خوب بود و در واقع باید بگم شما با استفاده از ارای های ادبی و گنگ کردن مطلب باعث شده بودید که مخاطب فضای جذابی رو تصور کنه و ترغیب به خوندن اصل مطلب بشه!

*نقد مقدمه:
مقدمه رو شما اومدین به طور مبهم و کنجکاو کننده‌ای بخشی از داستان رو توصیف کردید.
که اگر قطعا کسی ندونه چی در انتظارشه متوجه عمق داستان نمیشه و متن مقدمه رو درک نمیکنه!
درون مقدمه رگه های فانتزی مشخص بود. واقعا مقدمه تاثیر گذار و خوبی داشتید.

*آغاز رمان:
آغاز مناسب و به جا! شروعی جذاب و گیرا، کنجکاو کننده و مبهم! باعث ایجاد سوالاتی درون ذهن مخاطب شده بود که همه و همه باعث ترغیب شدن مخاطب به خواندن ادمه مطلب می‌شد. سوالاتی قبلی اینکه سرنوشت مگه جان دارد که در کنار شخصیت باشد؟ به دنبال کیست؟
شروع داستان به شدت مهم هست و فضای شروع داستان تونسته بود به خوبی یک دام را برای مخاطب طراحی بکند و با ایجاد سوال در ذهنش او را به اداکه داستان دعوت بکند.

*سیر:
سیر داستان تند نبود که باعث بشه مخاطب گیج بشه و کند هم نبود که باعث دلسردی مخاطب بشه!
سیر مناسبی که باعث میشه مخاطب کاملا خودش رو تو فضای داستان قرار بده و حالات و احساسات شخصیت ها رو بفهمه و تجربه کنه و اصلا باعث خسته کننده بودن داستان نمیشود.

*شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی بخش مهم محتوی داستانه! چون مخاطب باید باهاش انس بگیره درکش کنه و خودش رو تو شرایط شخصیت داستان قرار بده. شخصیت های خوبی رو نویسنده داستان ایجاد کرده بودند... شخصیت توحید که بعد از مشکلات زندگی تصمیم به شروع دوباره گرفته بود و حالا یک شخصیتی پخته تر داشت یا شخصیت سبحان که فردی به ظاهر جدی اما شوخ طبع!
درکل شخصیت پردازی درون داستان توانسته بود به خوبی شکل بگیرد و اطلاعات خوب و کافی از هر شخصیت در اختیار مخاطب قرار بدهد برای همین هم داستان جذابیت زیادی داشته است.

*توصیف مکان:
در این بخش توانسته شده دیدی متنوع و عاری از کلیشه برای تصورات خواننده ساخته شود. خونه ، خیابون، مغازه و اکثرا جاهای مهم و خاطره ساز و جاهایی که شخص بیشتر اوقاتش رو اونجا می‌گذرونه باید توصیف بشه. نویسنده با استفاده از سرنوشت، زندان رو توصیف کرده به نقطه‌های ریزی درونش اشاره کردید و کاملا عالی و واضح توصیف شده بود و می‌شد حسش کرد. مسجد رو هم اندکی توسط اسی توصیف شده، پس درکل توانسته شده در سطح داستان بدون ایجاد خستگی برای مخاطب تصویر خوبی از داستان شکل بگیره. تنها ایرادی که میشه از توصیفات مکان گرفت مکانی بود که سبحان در اون قرار داشت که توصیف نشده بود وهیچ تصویرذهنی ازش ساخته نشده بود.

*توصیف احساسات:
توصیف احساسات، قطعا خوب نبود!
چون مخاطب باید با شخصیت انس بگیره بنابراین باید احساساتشون رو درک و حس کنه؛ شما تلاشی برای بیان حس شخصیت نکرده بودین.. مثللا فقط به طور کلی بیان کرده بودید که فلان شخصیت حسی غمگینی دارد. این بخش دقت بیشتر و تلاش بیشتری رو می طلبه، باید حس هر شخصیت اعم از ناراحتی، خوشحالی، دلتنگی و... درون داستان ذکر بشود تا مخاطب حس نزدیکی داشته باشد و داستان و شخصیت هاش رنگ واقعیت به خود بگیرند.

*توصیف حالات:
توصیف حالات با داستان متناسب بود در برخی جاها بهتر بود شدت توصیف حالات بالاتر برود اما با این حال این توصیف با روند داستان در جریان بودش، این میتونست یک دید تازه برای مخاطب از وجودیت داستان و دنیای درونش باشه. برای همین هم میشد با بیشتر کردنش داستان رو بهتر و جذاب تر کرد.

*توصیف چهره:
توصیفات چهره از هر کدام از کرکترها به شدت خاص وجالب بود به تصویر کشیدن کوچکترین جزئیات در ذهن مخاطب کار آسانی نیستش و برای همین هم جای تحسین دارد. زخم چهره ی اسی، سیبیل بلند سبحان و ... هرکدام نماد خاص بودن یک شخصیت بود و این واقعا بسیار خوب توصیف شده بود. برای همین هم توصیف چهره بی نقص بود.

*پیرنگ:
خب پیرنگ منسجم هست و میشه گفت به خوبی شکل گرفته بود. اتفاقات رو با علت و معلول مشخص بهم ربط داده شده بود. برای هر اتفاق دلیلی وجود داشت و همینطورم توانسته شده بود که موضوع به خوبی پردازش شوند نقطه اوج داستان هنوز شکل گرفته نشده اما کشش صعودی داستان به شدت خوب و منظم پیش میرود.

*مونولوگ و دیالوگ ها:
توازن برقرار شده بود. هردو بخش به حد کافی وجود داشتن و شما در بخش مونولوگ سعی کرده بودید به خوبی نشون بدید همه چیز رو در واقع اونقدر فضای جذابی ساخته بودید که باعث بشه مخاطب جذب داستان بشه و اما دیالوگ، خب دیالوگ هایی بودند داخل محتوی داستان شما که ماندگار باشند. دیالوگ های که مخاطب باهاشون خاطره بسازه! فقط همتی میخواد که باعث بشه جذاب تر از این بشه.

*تم:
تم داستان درکل محوریت اصلیش با زندان و بزرگ شدن و آفرینش یک شخصیت خوب بود، در بعضی قسمت ها رگه های کوچیک درام و اجتماعی وجود داشت و همین میتوانست اشاره های ریزی به ژانرها باشه در کل تم توانسته بود به خوبی داستان رو در بر بگیرد.

*زاویه دید داستان:
زاویه دید شما سوم شخص بود. کاملا رعایت شده بود توسط نویسنده و هیچ ایراد و مشکلی نداشت، زاویه دید درست و مناسب برای پرش های شخصیتی وجود داشت و در خصوص به شکل در آوردن ژانر تخیلی زاویه دید به شدت مناسب و موردقبول بود.

*باور پذیری:
همه چیز رو زنده نشون داده شده بود و قابل درک هم بود. رفتار خانواده‌ها باعث بالارفتن میزان باورپذیری شد، مخاطب میتوانست به وجود ژانر تخیلی در داستان درک و حسش بکند و خب این موضوع خوب و تبحر و قلم نویسنده را نشان میدهد.

*ایراد نگارشی:
به جز رعایت نکردن بعضی از علائم نگارشی داستان هیچگونه ایراد نگارشی نداشت.

*ایده و پردازش ایده:
ایده نو و جدید!
پردازش عالی و خوب به دور از کلیشه، پردازشی که جذابیت غیر قابل باوری رو به مخاطب داده بود.. توصیفات اگر بهتر بشن قطعا بخش پردازش بی نقض میمونه و قلم نویسنده چندین برابر ایده را جذاب تر و جدیدتر کرده بود.

باتشکر از منتقدان: @mrhb_78
@Aras
قلمتان مانا @OLD FATHER
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین