شعر بلند حیدری |شاعر عراقی

اشعار بلند حیدری / به دو زبان عربی و پارسی
فی أرضی/ الصمت مریر کالبغض/ و الفجر یجیء بلا و مض/ و اللیل یمرّ و لا یمضی ... و سئمنا الرّکض مع الأحکام/ کرهنا الناس/ فقدنا الإحساس/ مللنا/ مُتنا/ و إذ عشنا/ فلقطرة سکر فی جام/ تنسینا سود لیالینا (همان: 384)
ترجمه
در سرزمین من/
سکوت همچون نفرت تلخ است/
و سپیده‌دم بدون درخششی می‌آید/
و شب می‌گذرد و به اتمام نمی‌رسد./
و ما از پرواز با آرزوها خسته شدیم/
از مردم متنفر شدیم/
و احساسمان را از دست دادیم/
خسته شدیم/
و مُردیم/
و اگر زندگی کردیم/
به خاطر قطره‌ی مستی در جاممان بود./
که شب‌های سیاهمان را از خاطرمان می‌برد.
 
آخرین ویرایش:
فالأرض هنا صمّاء کالصّخرة/ عمیاء کالصّخرة/ و میاه الجرف هنا مرة/ لا تلق مرساة/ لا تُنصب خَیمة/ سَنموت: و لن تَعبُر غیمة/ لتصیر حیاة فی زهرة / لا تَلق/ مرساة/ لا تبذر/ بذرة/ من یَدری قد نرحل قبل الفجر/ عن أرض صَماء کالصخرة (الحیدری، 1980: 375)
ترجمه:
زمین اینجا چون صخره سخت است و کور/
و آب‌های نهر در اینجا تلخ است/
لنگرگاهی در اینجا نمی‌بینی/
هیچ خیمه‌ای برپا نمی‌شود/
خواهیم مرد و ابری عبور نخواهد کرد/
تا زندگی در شکوفه‌اش تجلی یابد/
لنگرگاهی در اینجا نمی‌بینی/
دانه‌ای نکار/ چه کسی می‌داند؟/
شاید قبل از صبح کوچ کنیم/
از زمینی که چون صخره‌ی سخت است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
أعرف یا مدینتی/ کم من جراح ثرة ... مریرة/ تنزف تحت الأجنح الکسیرة/ لکنّنی أعرف یا مدینتی/ ماذا وراء بیتنا الکئیب/ ماذا وراء صمته الهریب/ أیّ غذ یلمع فی الدروب/ أعرف أن اعین الرجال فی مدینتی/ لا ترقد/ و أن ملء صوتهم/ مراجلا تتقد/ غدا إذا ما أنفجر (همان: 423).
ترجمه:
شهر من می‌دانم/
چه زخم‌های عمیق و تلخ/
در زیر بال‌های شکسته خون‌ریزی می‌کند ولی/
شهر من، من می‌دانم/
که آن سوی خانه‌ی اندوهگینمان چیست؟/
پشت سکوت ترسناک آن چیست؟/
کدامین فردا چون سراب می‌درخشد/
می‌دانم، چشمان مردان در شهرم نمی‌خوابد/
و سکوت سرشارشان/
دیگ‌هایی است که می‌جوشد/
که فرداها منفجر شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین