[ میسا دورقی ]

ماه رو دیدی؟
فکر کن اگه یه شب خورشید نتابه بهش،
چی میشه؟
تصور کردی؟
میشه همون نهنگی که که هم‌نوعاش صداشو نشنیدن،
نهنگ شنیده نمیشه، ماه دیده‌ نمیشه.
حالا خودتو ماه فرض کن،
دیده نشدن مطلق و تاریکی
رو ترجیح میدی؟
یا دیده شدن و روشنایی؟
من خودم هیچوقت
جواب این سوال رو
تویِ ذاتِ وجودم پیدا نکردم،
شایدم راهمو اشتباهی رفتم.
نمیدونم!
همیشه گفتم
من نه ارتش روشنایی‌‌ام، نه پیرو تاریکی!
من خاکستری‌ام، نمادِ خاکستر .

-میسا دورقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: melikaaam
من در بينهايت چشمانت؛ در آنجا كه
خورشيد از شمالى ترين نقطه مَردُمَكَت
طلوع كرده متولد شدم.

- میسا‌ دورقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌خواستم همیشه همه‌جا، نامی از من آورده شود، به عنوانِ فرزندِ خوب، دانش‌آموز خوب، نویسنده‌ی خوب، رفیقِ خوب، یارِ خوب، و هر چیزی که در آن انسان، پتانسیل خوب شدن را داشت. البته این عقیده‌ی من چندین مدت پیش بود. الان ترجیح می‌دهم مهره‌ی خاموش باشم، آن کسی که گاهاً به عنوان اشرفِ مخلوقات، نامی ازش برده می‌شود. من‌ نمی‌دانم چرا و چگونه و کِی، اینگونه عقایدِ مزخرف من، دگرگون شدند، فقط می‌دانم که در این برهه‌ی زمانی، نیاز دارم کسی از من سراغی نگیرد، یادی از من نکند و لطفی در حقم نکند. چون نه تمایل دارم که لطف‌اش را جبران کنم و نه علاقه‌ای دارم که مقابله با مثل کنم.

- میسا دورقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همیشه احساس میکردم که من بین تعداد ادم‌هایی که در من وجود داره گم شدم. بین واقعیت و توهم، بین کسی که در وجود من با سنی بیش از پنجاه سال در حال زیستنِ و دیگری جوانی نوزده ساله، بین تاریکیِ که وجود منو فرا گرفته و بین نورِ خورشیدی که در زمان محدود در من میتابه و سپس قایم میشه.

- میسا دورقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بهم گفت هیچ‌وقت نمی‌بخشمت، هیچ‌وقت. بهش گفتم حق داری. منم جای تو باشم، همین‌کارو می‌کردم، چون لیاقتشه. آدمی که همیشه کنارِ من بود، وقتی که هیچکس کنارم نبود، آدمی که پا به پای من درد کشید و زندگی کرد و همیشه حواسش بهم بود، حقشه که بخشیده نشه. اخه چه معنی میده یه نفر برای یه آدم بی‌لیاقتی مثل من همچین کارایی بکنه . حقشه نبخشمش...

-میسا دورقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
من پذیرفتم اونقدر که آدمای دور و برم ، منو خوب و زیبا میبینن ، نیستم . یعنی در واقع پذیرفتم که گاها منم تیک‌های عصبی‌ای دارم . حرف‌های نامناسب می‌زنم . دل می‌شکونم . گاها منم عوضی و کریه المنظر می‌شم . پذیرفتم که خوب نیستم .

-میسا دورقی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین