شعر دنیس بروتوس | آفریقای جنوبی

دنیس بروتوس

در اینجا، رعد در شب سر می‌کشد
و بر آسمان ساکت مات چیره می‌شود
بر دشت‌هائی با نفس آرام.

پولادهای ترک خورده ضجه‌های مهجوری سر می‌دهند
و میهن من، این عروس رمیدهٔ نادان
یکه‌ئی می‌خورد و استقبال سیلی شکننده و رهابخش را چهره در هم می‌کشد.





 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خوب، پرنده‌مان را گرفتیم و در قفس انداختیم
و او برایمان آواز می‌خواند
شیرین‌ترین آوازی که تا بحال شنیده‌ایم
زمان آنست اکنون، که پرنده‌مان را رها کنیم.

چکاوک یا بلبل
فراسوی لذت، ما را چه پروائی
که پرندگان همه بر خطی سرگردان پرواز می‌کنند
و موسیقی هرگز کهنه نمی‌شود.


از انتهای آبی‌ها فرو می‌پرد
دور از دست و رها از اسارت
تا بر لبان شگفت زده‌مان بال کشد
و نوک انگشتانمان را بساید.
در سرتاسر زندگی آواز ابدیش
بر انحطاط حیات رخنه خواهد کرد
و من اگر پرنده‌ام را ققنوس بخوانم
آیا به خطا رفته‌ام؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در زندان
ابرها معنی می‌یابند
همچنان که پرندگان

با پاره‌ای خرد از آسمان
بریده شده با دیوارها
جدا شده با خصومتی سرد
منگنه شده
به دست سرکرده ناانسان
فقط روح برمی‌آید
اگر که بتواند

آنجا امیدی
به دیدن ستارگان نیست
لامپ‌ها و چراغ‌های قوی
آنها را فرو می‌کُشند

با این وجود
هوانوردی تمام و کمال پرندگان
و عملیات آکروباتی خیالیشان
مضمون مشهورترین سفته‌بازی
و شگفتی می‌شود


کلیشه‌هایی
در پیرامون آزادی پرندگان
آزادی تمام و کمالشان از تابوت
در اینجا معنا می‌یابند

و حرکت خوش و بی‌وقفه ابرها
-که نوعی موسیقی، رقص و سفر است-
لرزان
ترنمی‌ ملایم را
در رگ و پی ما، جاری می‌کند
خیالها آرام از ذهن برمی‌آید
به کجا می‌روند؟
کجا می‌بارند؟
آیا درخانه هم
چنین به چشم خواهند آمد؟
چه کسی باز
از آمدنشان خوشحال خواهد شد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین