به کدامین باران پاییزی به انتظارت بنشینم؟
تا بیایی و دست در دست هم در کوچه های احساس
پرسه بزنیم؟
تا کدامین دقیقه به انتظار بنشینم تا بیایی
و کمی با من بنشینی! در محفل قلبم!
می دانی تو عزیزترینم زود رفتی زود مرا رها کردی و من از همان ثانیه ای که پا به این دنیای دلتنگی گذاشتم منتظر تو بودم
منتظر تو بودم و زمزمه های من همه لبریز از این بود که
کاش او بود، کاش کنار گل های باغچه ی مان،عطر نعنا های تو هم در فضا می پیچید کاش می بودی و من سرم را بر روی پاهای تو می گذاشتم و تو با دستان جادوییت مرا غرق نوازش هایت میکردی
کاش بودی
کاش ای همه کسم می بودی