با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان و داستاننویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @گمنام
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید. ?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد
بسم تعالی
نام رمان: دل آزار
نویسنده: پوررضا آبیبیگلو
ژانر: اجتمایی، تراژدی
خلاصه:
مردی شریک جریانی میشود که نباید!
با نجات دختری از دل سیاهی در شبی تاریک، او را اسیر دستانی میکند که تا قبل از آن برایش ناشناس بودند. از همان ابتدا میتوانست تقدیرش را پیشبینی کند؛ آنقدر خود را بدبخت میدید که چیزی به نام روی خوش زندگی را نمیشناخت! اما خداوند کسانی را در راهش قرار میدهد... .
?️لینک اثر: کلیک کن!
بهنامتعالی نقد داستان "دل آزار"
منتقد داستان "گمنام"
نوع نقد "نقد شورا داستان"
تاریخ تحویل "۳۰ تیر ۱۴۰۰"
?ارکانهای اولیه نقد?
۱. عنوان داستان:
دل آزار، عنوانی است که در نگاه اول خواننده رو به یاد داستان های غم انگیز و تراژدی میاندازد.
عنوان با در نظر گرفتن محتوا، ایده و ژانر داستان انتخاب شده.
دل آزار به معنی "عذاب روح " هست و این وصف حال شخصیت اصلی داستانه.
در کل، عنوانِ متناسب و جمع و جوریه ولی بهخاطر استفاده این کلمات در رمان های متقابل، در نگاه خواننده عنوان کلیشهای به حساب میاد.
۲. ژانر داستان:
ژانر های انتخابی اجتماعی و تراژدی هستن. از همون پارت های ابتدایی ژانر اجتماعی در پستها دیده و به خوبی نمایش داده شد.
در پایانِ داستان هر دو ژانر با هم ترکیب شدن؛ و به نظرم این ترکیب داستان رو مجذوب کننده تر کرد.
۳. خلاصه داستان:
خلاصه مختصر و جالب بود. در خلاصه درباره اتفاقاتی غیر مستقیم ذکر شد که بعد در پست ها خواننده خواهد خوند. در کل، اواخر خلاصه درباره ورود اشخاصی به زندگی شخص اول داستان نوشته شد که به نظرم باعث زدگی مخاطب میشه.
در رمان ها و نوشته های جدید، همچین پایانی در خلاصه رواج پیدا کرده؛ و این موضوع خواننده رو کلافه میکنه.
مثال: شخصی وارد زندگی دخترک قصهی ما میشود که زندگی اش را زیر و رو میکند... !
جدا از خط های آخر، خلاصه جالبی بود و خواننده رو کنجکاو میکنه تا پست رو دنبال کنه.
۴. مقدمه داستان:
نویسنده ارجمند داستان شما فاقد مقدمه بود، از این رو نقد رکن مقدمه انجام نمیشود!
۵. جلد داستان:
جلد داستان، تصویری از مردی است که به نظر سالخورده مییاد. این مرد میتونه شخصیت اصلی باشه یا راوی...
افکت سیاه و تصویری که نقاشی (البته دیجیتالی) شده، رنگ و بوی کلاسیک و به خودش گرفته و میشه گفت همین موضوع با معنای عنوان و ژانر ها همخوانی داره.
تصویر افتاِد ی مرد شبیه کسی است که غم های بسیاری کشیده.
تکست پایین جلد هم که همینطور. (همخوانی داره!)
?ساختمان کلی داستان?
۱. شروع داستان:
داستان شما با توصیف چهره شروع شد. چهرهی شخصیت جوان داستان که بخاطر رنجهایی که کشیده به قول راوی نفرت انگیز شدِ!
شروع نه آنقدر هیجان انگیز و مجذوب کننده بود! نه آنقدر کلیشه ای که با خوندنش زده شی.
یک شروع ساده و متعادل.
۲. میانه داستان:
برخورد ناگهانی مریم با ابراهیم ابتدای میانه بود. میانه نقطه اوج رمان نبود، ولی شروع اتفاقات ریز و درشت زندگی ابراهیم بود.
همچنین میانه در حالت متعادل بود، به طور سادهتر داری اوج و سقوط زیاد نبود.
ولی کاش نویسنده در میان این اتفاقات راجب سرد شدن پدر و خانواده ی ابراهیم بهش رو توضیح میدادن.
۳. پایان داستان:
فکر کنم این داستان آخرین جلد مجموعهی جناب شاهد باشه. (توبه فریب، دل آزار و ...)
در داستان، پایان اثر ایشون همیشه اوج بوده و به جرعت میتونم بگم زیباترین قسمت داستانشون پایان اون اثر هست!
اینکه در پایان ژانر ها با هم ترکیب میشن و صحنه های فوقالعاده ای میسازن واقعا خوب بود!
?ارکانهای میانی نقد?
۱. زاویه دید:
زاویه دید سوم شخص بود. زاویا چرخشی نبود و با در نظر گرفتن بافت و ایده یک انتخاب خوب انجام دادن.
۲. سیر داستان:
سیر داستان متعادل بود؛ بعضی اوقات این سیر تند میشد ولی باز بر میگشت به همون سیر قبل.
۳. بافت متن:
بافت داستان اَدبی است. خب بافت با در نظر گرفتن زاویه دید و ایده انتخاب شده بود.
لحن و طرز بیان احساسات در این بافت به خوبی رعایت شده بود.
۴. دیالوگ و مونولوگ:
اوایل داستان، دیالوگ و مونولوگ حس سرد و گنگی به خواننده منتقل میکرد. اما بعد از اخراج ابراهیم از اژانس تاکسی رانی دیالوگ و مونولوگ ها جون گرفتن؛ انگار که تو واقعیت داره اتفاق میافته.
دیالوگ و مونولوگ ها اندازه اشون حد استاندارد رو داشت و با حس و حال فضا در نوسان بود.
?ارکانهای اصلی نقد?
توصیفات: در توصیفات چند ارکانی که خوب رعایت شده بود حالات، چهره و مکان بود.
توصیف حالات جوری بود که وقتی کاراکتر خوشحاله، خواننده هم همون حس رو متقابلا حس میکنه؛ یا وقتی کاراکتر غمگین و عصبی است.
احساسات، رعایت شده بود و میشه گفت کمی گنگ بود. البته فقط دربارهی احساسات کاراکتر های سیاه لشکر ( مثلا پدر، خواهر ابراهیم یا سمیرا بعد از دیدن ابراهیم . ) این موضوع مطرحه.
چهره و مکان، به جا بیان شده بودند. نویسنده در این ارکان به صورت غیر صریح موضوعات رو بیان میکردن و میشه گفت به خوبی رعایت شده بود.
هول زمانی داستان هم رعایت شده بود و مخاطب با توصیف داده شده میتونست رویداد ها رو برای خودش به تصویر بکشه.
۲. فضاسازی:
فضا سازی با ورود ابراهیم به آن مکان بیان میشد. خب... فضا سازی خوب رعایت شده بود اما بعضی اوقات حس گیجی رو به مخاطب القا میکرد. در هر صورت خواننده میتونست یک مکان با توضیحات داده شدِ برای خودش تصویر سازی کنه.
۳. شخصیت پردازی:
برای این مورد از روش غیر مستقیم استفاده شده. مثلا؛ ابراهیم یک کاراکتر آرام و ساکت بود و از زندگی که داشت زیاد راضی نبود.
شخصیت مظلومی داشت و به دلایل نا معلوم خانواده اش ازش سرد بودن.
در چند پست این ویژگی ها بیان شده بود و اون هم غیر صریح.
نویسنده شخصیت پردازی جالب و کاملی رو بیان کرده بودن.
?ارکانهای پایانی نقد?
۱. ایرادات نگارشی:
تک تک ایرادی پیدا میشد در کل نویسنده همشون رو رعایت کرده بود.
تکرار، شکسته نویسی دیده نمیشد؛ ولی مثلا تو پارت 23 نیم فاصله و غلط نوشتاری دیده میشد.
۲. سخن منتقد:
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده ی عزیز، شاهد.
قلم و خلاقیت شما در این مجموعه، برای بنده لذ*ت بخش و محبوب بود!
با آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما!
گمنام
*** @SHAHED