با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان و داستاننویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @شکارچی
* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!
* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.
* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بیتوجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.
با توجه به اینکه نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگدهی و سطحبندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید. ?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد
نام رمان: احتضارشیطان
نویسندهbscure. H
ژانر: معمایی، جنایی
خلاصه:
گاه لازمه رهایی از لجنزار زندگی، همپیاله شدن با ابلیس صفتان است. درست پا به دنیایی خواهی گذاشت كه میدانی هست و نیستش تباهیست.
و بر لبه پرتگاه تردیدها قدم میگذاری، كه جای شك و درنگی نیست و اولین زلت مساویست با سقوط.
بیروزنه و راه فراری؛ تنها راه نجات خودِخود شی*طان است. برای مطالعه رمان کلیک کنید!
بهنامتعالی نقد رمان "احتضار"
منتقد رمان "شکارچی"
نوع نقد "نقد اولیه شورا"
تاریخ تحویل "۶ مرداد ۱۴۰۰"
?ارکانهای اولیه نقد?
۱. عنوان رمان
همانطور که میدانید یک عنوان اولین جرقهای هست که مخاطب را برای مطالعه اثر ترغیب میکند؛ عنوان باید به گونهای باشد که برای مخاطب جذابیتهای کافی را دارا بوده و به دور از کلیشه باشد.
عنوان احتضار شیطان از دو واژه مستقل و به صورت ترکیبی میباشد. در مرحله اول احتضار به دو معنای "نزدیک بودن به مرگ" و "حاضر شدن_فرا رسیدن" میباشد.
با توجه به ریشه اصطلاحی و لغوی عنوان اولین تصویری که از عنوان ساخته میشود به صورت "نابودی شیطان و یا هلاکت شیطان' میباشد. پیش از بررسی ژانرها تصویر اولیه حول یک داستان فانتزی و تخیلی میباشد. اما پس از بررسی ژانرها در مییابیم؛ شیطان مجاز از یک فرد حیلهگر و یا مافیا شبه است که نقشههای در سر دارد.
زیرکی نویسنده در انتخاب عنوان به خوبی هویداست و اما چیزی که مانع بزرگی برای استفاده از واژه "شیطان" در عنوان هست؛ بدین صورت است، که این واژه متاسفانه به علت پرتکرر ترین واژه استفاده شده برای عنوانهای دسته تخیلی، فانتزی و جنایی عنوان را به سمت کلیشه میکشاند.
بنابرین پیشنهاد میکنم نویسنده به دنبال یک عنوان بکر و جدیدتر برای اثر خود باشد.
۲. ژانر رمان
ژانرها قابل تفکیک ترین بخش یک* رمان هستند؛ اولیتبندی ژانرهای نویسنده برای اثر "احتضار شیطان" به صورتی بود که ژانر "معمای" در جایگاه ژانر اصلی و ژانر "جنای" در جایگاه ژانر فرعی قرار گرفته بود؛ اما با مطالعه رمان دریافتیم ژانر اصلی "جنای" میباشد. چرا که داستان حول یک جنایت میگردد و معماهای فرعی در واقع حاشیههای هستند که به این جنایت بال و پر دادند.
بنابرین چینش اولیت بندی ژانرها میبایست به صورت زیر باشد.
ژانر: جنای، معمای
انتخاب درست ژانرها بدون هیچ ایرادی بود.
۳. خلاصه رمان
خلاصه پس از عنوان دومین معرفیست که کل محتوای داستان را به مخاطب معرفی میکند، جذابیت خلاصه با جملههای که تم جنای به خود گرفتهاند به خوبی مشاهده میشود، اندازه استاندارد و توصیفات به اندازه نویسنده، خلاصه خوبی را رقم زده، تناسب عنوان نیز با خلاصه به خوبی هویداست.
نویسنده با استفاده از مخاطب قرار دادن خوانندگان به صورت غیر مستقیم سرنوشت کارکترها را بیان کرده؛ اینکه کارکتر اصلی گویا با توجه به نقشههای به کارکتر منفی نزدیک میشود "کسی که به ابلیس تشبیه یافته"
باتوجه به توصیفاتی که رنگ و بوی اخطار به خود گرفتهاند؛ "و بر لبه پرتگاه تردیدها قدم میگذاری، كه جای شك و درنگی نیست و اولین زلت مساویست با سقوط" میتوان دریافت که کارکتر اصلی در نقطه حساسی قرار دارد و افرادی که مقابلش قرار دارند؛ افراد سرسختی هستند.
تمامی این موارد به خوبی حس ابهام و معلق نگه داشتن مخاطب را فعال کرده و خلاصهای جذاب را رقم زده است.
۴. جلد رمان
تصویر اولیه جلد؛ چهره و جسم یک فرد مجهول را که صورتش مخفی شده نشان میدهد؛ حضور تصویر محو مهره پادشاه شطرنج خبر از شروع یک ملعبه و یا نقشه را میدهد. کسی که از پشت صحنه کل ماجرا را در دست دارد.
ترکیب رنگی زرد، آبی و خاکستری_سیاه بکار رفته یک جلد با رگههای جنایی را به نمایش گذاشته است.
فونت اصلی با رنگ "مشکی" با توجه به نوشتار عنوان "احتضار شیطان" به خوبی بر روی جلد نشسته است؛ اما باتوجه به کمرنگ بودن رنگ قرمز در تصویر اولیه بنظر رنگ سرخ در فونت اصلی تعادل جلد را برهم زده و جلوه زیبای نیست. هرچند رنگ سرخ ارتباط مستقیمی با واژه "شیطان" دارد.
۵. مقدمه
مقدمه در کنار استفاده از تشبیه و ابهام، به خوبی جلوهگر یک ملعبه است. پسرکی که برگههای برنده دست اوست و انتخاب مسیر بازی نیز همچنین "عشق، انتقام، نفرت"
در ادامه با یک سوال انتخاب کارکتر را معلق نگه میدارد "بازیكن قویتر كیست؟عشق؟نفرت؟ و یا شاید هم انتقام"
اینکه او راهی چه مسیری میشود؟ و چه گزینهای را انتخاب میکند؟!
تم معماگونه مقدمه به خوبی با ژانرها ارتباط برقرار کرده و اندازه مناسب آن و دور زدن مرزهای کلیشه به مقدمه زیبای را نگاشته است؛ که به خوبی بر دل مینشیند.
?ساختمان کلی رمان?
۱. شروع رمان
شروع اولیه داستان مصادف شد با صحنه حضور کارکترهای مذکر اعم فرحان، پوریار، آتور و اتابک در قم*ار*خانه.
پافشاری اتابک برای بازی کردن با اتور با استفاده از ملکان و عقب کشیدن ارتور از بازی؛ شروع بکری را به جریان گذاشته بود.
در اینجا درمییابیم رقابتی میان اتور و اتابک است.
در ادامه جریان برخورد ادلیا "خواهر ملکان" با اتور صحنه کوتاه دیگری را رقم میزند.
شروع اولیه هرچند کوتاه و سریع به اتمام میرسد و طولی نمیکشد که نویسنده بدون مقدمه چینی وارد میانه داستان میشود.
این نوع شروع ها که نویسنده بدون مقدمه چینی وارد مسیر اصلی داستان میشوند؛ به نوعی منحصربهفرد بوده و طرفداران خاص خودشان را دارند.
اوجگیریهای ریز و فرودهای تشدید وار جذابیت صحنههای محدوده شروع را دو چندان کرده، توصیفات و اطلاعات نویسنده کافیست اما حالت معماگونه آنها شدیدا گیج کننده است.
به طوری که اطلاعات به صورت تیکهتیکه و پخشوپلا به مخاطب داده میشود؛ اما کنار هم قرار دادن و دریافت منظور اولیه برای مخاطب گاها سخت است.
۲. میانه رمان
میانه داستان صحنههای چون پیگیری ادلیا برای پیدا کردن خواهر گمشدهاش و تلاشهای اتور برای انتقام گرفتن از دشمنانش با همراهی کردن رقیبهایش را بیان میکند؛ در این میان قتل کتایون، به تصویر کشیدن مشکل پوریار با مجد، تلاشهای اتابک برای شکست اتور در قماربازی و ... از دیگر صحنههای هستند که بخش میانی داستان را جذاب کردهاند.
حالت معماگونه برخی از مونولوگها به شدت گیج کنندهاست.
یک مثال ساده میزنم؛ مثلا در ابتدای رمان گفتین که آتاناز، خواهر اتور مدتها پیش فوت کرده و طبق اشارههای غیر مستقیم اتور به قصد انتقام "خواهرش؟"سعی میکند به مجد نزدیک شود.
سپس به طور ناگهانی کتایون به قتل میرسد و هنگامی که اتور برای شناسای جسد میرود؛ جسد خواهرش را میبیند! این چطور ممکن است وقتی که مقتول کتایون است، اتور چهره اتاناز را ببیند؟! مگر با توهم! که در اون پارت هیچ اشارهای به توهم زدن اتور نشده است.
سیرمتعادل و پردازش کافی به جریانات روند را شدیدا جذاب کرده؛ با توجه به قلم ماهر و غافلگیرکننده نویسنده حدس زدن ماجرای بعدی تقریبا غیرممکن است.
گاهی پرشهای زمان و چرخش زاویه نگرش از کارکتری به کارکتر دیگر، تعادل دنبال کردن جریانات را بهم میریزد و مرتبط کردن صحنهها به یکدیگر سخت است؛ مثل همان تشخیص جسد کتایون توسط اتور که مشخص نیست زمان آن صحنه حال است یا گذشته(باتوجه به خطاب کردن اتاناز توسط اتور)
از طرف دیگر مونولوگها و دیالوگهای قوی زیبای نویسه را چندین برابر کردهاند.
?ارکانهای پایانی?
۱. ایرادات نگارشی
یکی از ایراداتی که به شدت در رمان هویدا بود؛ ایرادات نگارشی بودند که در ادامه به صورت مجزا هرکدام را بررسی کردیم.
⚜درستنویسی
_غلط املائی
رعایت شده بود بجز یک مورد کوچک که در پست ۱۴ مشاهده شد. نوشیندنیاش نوشیدنیاش
_شکستهنویسی و حشو
مشاهده نشد.
_نیمفاصلهها
این مورد بشدت در رمان به چشم میخورد.
اکثریت موردی که رعایت نکردین جدا کردن می و نمی از افعال بیش از سه یا چهار حرف میباشد. همچنین در مواردی نشانه جمع "ها" و واژگان چندبخشی را نیز به صورت نیم فاصله ننوشتید.
به طور مثال در پستهای ۸، ۱۷، ۱۸، ۱۹ و ... مثال پست ۸ می كشد میکشد می گردد میگردد می زند میزند
_ایرادات دیالوگها و مونولوگها پست ۴
و در تصور خیال خود، زبان پوریار "را حلقوم" بیرون میکشد.
*واژه "از" میان واژگان "را حلقوم" جا انداختین.
⚜علائم نگارش
علائم نگارش نسبتا خوب رعایت شده بود بجز چند مورد کوچک ایرادات خاصی مشاهده نشد.
_ضعف در استفاده درست ویرگول و نقطه ویرگول
، : مکث میان دو واژه به هم مرتبط
؛ : مکث میان دو جمله بهم مرتبط
مثال اشتباه: پست ۵
زن؛ درحالی كه پروندهها را در كشو مرتب میكرد...
*نیازی به مکث نیست. مثال اشتباه: پست ۶
هلینا متوجه او؛ خواهر خوانده بزرگش میشود.
*استفاده از ویرگول در اینجا درستتر میباشد!
_برای دیالوگها تنها از خط فاصله کوچک یا - استفاده کنید.
⚜اندازه پاراگرافها و پارتها
اندازه پاراگرافها و تعداد خطوط هر پارت به درستی رعایت شده بود، بجز پاراگرافهای پست ۱۷ دارای فواصل زیاد و بهم ریختگی بود.
۲. سخن منتقد
درود اقا هاوش، رمان احتضار شیطان یک جنایت تر و تمیز با پیرنگ قوی بود که واقعا از خوندنش لذت بردم. امیدوارم از نقدم آزرده نشید. برنامه ریزی دقیق صحنهها و مونولوگهای زیباتون بشدت جای تحسین دارن. و تمام ضعفی که به شدت توی چشم بود و مانع میشد برای دیده شدن رمان، عنوانش بود که با توجه به قلم قویتون مطمئنم انتخاب بهتری خواهید کرد.
قلمتون پیروز
شکارچی @Obscure.H