آموزش مسیر کارکترپردازی تنها با پاسخ به سه سوال! | انجمن کافه‌ نویسندگان

مشاهده فایل‌پیوست 64377
خلاصه مطلب:
خواننده باید در طول داستان کاراکترها را بشناسد. این کار فقط با دادن اطلاعات در مورد کاراکترها امکان پذیر است. ابتدا باید در مورد خواسته‌های آن‌ها بنویسید تا به کمک آن به سمت جلو حرکت کنند و مشکلات را زیر پا بگذارند. سپس اطلاعاتی در مورد گذشته احساسی و بیوگرافی آن ها به خواننده بدهید تا جایگاه اجتماعی و احساسی کاراکتر مشخص شود. در آخر هم به همان اندازه که در مورد نقاط قوت آن ها می‌نویسید در مورد نقاط ضعفشان هم بنویسید چون در داستان بر خلاف دنیای واقعی خواننده دوست دارد ضعف‌ها را هم ببیند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: مـطی
ما هر روز با نفرات زیادی در ارتباط هستیم. افرادی که با آن‌ها ارتباط زیادی داریم- مثل خانواده، دوستان، همکار- و افرادی که فقط از کنار آن ها می‌گذریم و شاید اصلا چهره‌شان هم به یادمان نماند- مثل مسافرین مترو و اتوبوس.

وقتی ما با یک فرد مدت بیشتری وقت می‌گذرانیم، ارتباط اجتماعی بیشتری برقرار می‌کنیم و شناخت بیشتری نسبت به آن پیدا می‌کنیم. مثلا اگر بخواهیم توضیح دهیم که چقدر برادرمان را می‌شناسیم شاید برای چند ساعت حرف برای گفتن داشته باشیم ولی اگر کسی از ما بخواهد که در مورد یک همکار که فقط چند بار برای مدت کوتاه در آسانسور دیدیم صحبت کنیم، احتمالا حرف خاصی به جز ظواهر نمی‌توانیم درباره اش بزنیم. چون از برادرمان شناخت کافی داریم ولی از همکار طبقه پایین نه.

ما با گرفتن اطلاعات از افرادی که می‌شناسیم شناخت پیدا می‌کنیم و بر اساس این اطلاعات در مورد رفتار آتی شخصیت حدس‌هایی می زنیم. مثلا می‌دانیم اگر فلان اتفاق برای برادرمان افتاد یا فلان حرف را بشنود واکنشش چیست.

پس ابتدا یک سری اطلاعات ورودی از شخصیت می‌گیریم و سپس حدسیات خود را روی آن می‌سازیم. در مورد شخصیت پردازی هم قضیه به همین شکل است. ابتدا با پرسیدن چند سوال شخصیت را می شناسانیم و بعد از مرحله شناخت آن را در داستان رها می‌کنیم و می‌بینیم که از آن شخصیت چه کاری ممکن است سر بزند.

من در این مقاله به شما کمک می‌کنم با پرسیدن این 4 سوال کاراکترپردازی را برای داستانتان شروع کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: مـطی

1. خواسته کاراکتر چیست؟

من خیلی جلوی خودم را می‌گیرم که در پست های وبلاگ، که در مورد نویسندگی است، خیلی درگیر گفتن جملات قصار و ادبیاتی نشوم و بیشتر در خدمت آموزش دادن باشم. ولی خوب چه می‌شود کرد. در این قسمت قصد دارم کمی این قانون را زیر پا بگذارم.

اگر از یک فرد بپرسی که تو کی هستی به احتمال زیاد همه حرف‌هایی که می زند بیانگر واقعیتی که در آن لحظه است نیست، بلکه تلفیقی از چیزیست که در آن لحظه است (واقعیت) و چیزی که می‌خواهد باشد(خیال و آرزو). در مورد شخصیت های داستان هم قضیه همینطور است.

هر شخصیتی خواسته ای دارد که با رسیدن به آن زندگیش معنا می شود. به عبارتی موفقیت و خوشبختی برای او وقتی محقق می‌شود که آن خواسته خاص برآورده شود.

کاراکتر حاضر است برای رسیدن به خواسته اش موانعی که در سر راهش قرار دارد را کنار بزند. ساعت ها بیدار بماند و سخت کار کند، به هر دری بزند تا خانواده نامزدش را راضی کند که با ازدواجش موافقت کنند. یا با پای شکسته تمرین مشت زنی کند تا از انتخابی مسابقات قهرمانی عقب نماند.

در یک نمای کلی ممکن است تصور کنید که این خواسته بیشتر مختص قهرمان داستان است ولی این یک قانون کلی است و هم برای قهرمان، هم ضد قهرمان، و سایر کاراکترها صدق می‌کند. تفاوتش فقط اینجاست که در کاراکترهای اصلی جلوه بیشتری دارد.

اگر نگاهی به کاراکترهای برجسته در ادبیات بیاندازید خواهید دید که همه آن‌ها دنبال چیزی بوده‌اند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچیشکارچی عضو تأیید شده است.

نویسنده رسمی رمان
نویسنده رسمی رمان
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,338
پسندها
پسندها
5,938
امتیازها
امتیازها
388
سکه
1,308
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین