شعر اشعار علیرضا اسفندیاری

انجمن کافه نویسندگان

اندامت را

استاد پیکر تراشی

آفریده ..

تنت را

شاعری عاشق

با خط خون

نوشته است!

و من

فقط در آینه ی چشم هایت

تو را می‌ توانم بسرایم ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

می خواهمت

برای روزهای ابتدای پاییز...

عاشقت می شوم

در تک تک جوانه های بهاری...

می بوسمت

در انتهای یک روز بلند تابستانی...

هزار بار

جان می دهم در گرمای آغوشت

میان هجوم دانه به دانه ی

برف های زمستانی...

و تو

هنوز نمی دانی که من

چقدر در تو زندگی می کنم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجمن کافه نویسندگان

از او پرسیدم:

مگر تو در کجای این جهانِ هستی زیسته ای،

که هیچ کسی از سرگذشت تو خبر ندارد؟

کمی سکوت کرد...

به آرامی گفت:

«در آغو*ش کسی که

فکر می کردم دوستم دارد!»



"علیرضا اسفندیاری"

از کتاب: مکالمه ی غیر حضوری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین