دلنوشته ♥دلـنـوشـتـه هـاي رضا کاظمی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یک صبح از خواب می پریم وُ
کنارِ دست مان
جای کسی هنوز گرم است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ما هیچ وقت به هم نمی رسیم
همیشه سوزنبانی هست
که به وقتِ رسیدن مان
خط ها را عوض کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

کاربر خبره
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
16,928
پسندها
پسندها
5,977
امتیازها
امتیازها
463
سکه
594
بیدارم کن!

پیش از آنکه استخوانهایم را

شیپورِ بیدارباش کنند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بازت داشتم از رفتن
با سِحر آوازهای نخوانده
و نرمای ابرهای نباریده
اما... رفتی.

از میان شکسته های آینه
و تکه های آفتاب
بر پلی از رنگین کمان گذشتی، رفتی.

رفتی تا ماه
تا گل سرخ
تا سحر آواز پرنده ای
که از دور تو را می خواند
و من ماندم
در هراس آوازهایی که دیگر نمی بارند
و ابرهایی که
دیگر نمی خوانند!


"رضا کاظمی"
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین