پایان نقدوبررسی نقد شورای رمان سخت اما شیرین | آیناز نعمت زاده کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

51839_45fd456b7e49602592b0fbe2461f9a99.png

با سلام و عرض وقت بخیری
نویسنده عزیز اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی رمان‌ و داستان‌نویسی نقد گردیده است.
?منتقد اثر شما: @ماه نــاز و @آلـبـالــو

* لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

* این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

* اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ نقدی از شما پذیرفته نخواهد شد.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بسم‌ تعالی
عنوان رمان: سخت اما شیرین
نویسنده: آیناز نعمت زاده
ژانر: تراژدی، عاشقانه
خلاصه:
داستان در مورد دختری هستش‌ که خانوادش دور از چشم پدر اون‌رو قاچاقی از کشور خارج می‌کنن و می‌فرستن انگلستان، دخترک اون‌جا در یک اتاقی مراقبت می‌شه، تا یک روز پسری رو هم اتاق ایلناز می‌کنن، بعد از اون روز اتفاقاتی میفته، اتفاق خوب و بد یا... .

برای مطالعه رمان کلیک کنید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بسم‌تعالی
نقد رمان "سخت اما شیرین"
منتقد "آلبالو"
نوع نقد "نقد حرفه‌ای شورا"
تاریخ تحویل "۱۰ آذر ۱۴۰۰"


⭕نقد شماره 1⭕

?ارکان‌های میانی?
۱. زاویه‌دید
زاویه‌دید رمان ابتدا اول شخص بود. یعنی داستان از زبان ایلناز شخصیت اصلی رمان نگشاته می‌شد. اما بعد چرخش زوایه دید در رمان باعث بهم ریختن سبک نگارش شد! زاویه‌دید از زبان آروین آغاز شد و همچنان این چرخش زوایه دید ادامه داشت و از زبان دانای کل و دوست آروین هم به نگارش در آمد. چرخش زاویه‌دید رمان مناسب نیست! چراکه باعث دفع مخاطب می‌شود و برای خواننده خسته کننده می‌شود؛ خصوصاً وقتی که از زبان شخص اول نگاشته شده باشد. این چرخش باور پذیری رمان را پائین می‌آورد، و باعث گیج شدن و سردرگمی خواننده‌ی رمان می‌شود.
ابتدا که داستان از زبان شخص ایلناز بود همه‌ی اتفاقات خیلی حول و محور رخ می‌دادند و بدون هیچ‌گونه توضیح و یا توصیفی جا و مکان کاراکتر عوض می‌شد و خواننده قادر به هیچ‌گونه تصوری از مکانی که کاراکتر در آن‌جا اقامت داشت نبود. و همچنان وقتی از زبان کاراکتر‌های دیگر بیان می‌شد بازهم فاقد توصیف و احساسات کاراکترها بود.
از آن‌جایی که زاویه‌دید از زبان دانای کل هم روایت شده است، بهتر است زاویه‌دید دانای کل باشد که هم عینی و هم ذهنی کاراکترهارا پوشش دهد.

۲. سیر داستان
رمان از سیر بسیار تندی بر خوردار بود و پشت سرهم اتفاقات و واقع‌ها رخ می‌دادند. شروع رمان از سیر مناسبی برخوردار بود اما پس از مسافرت رفتن شخصیت ایمان سیر رمان تند شد و بدون هیچ‌گونه درنگی پیشامد‌های اصلی رمان آغاز شد. بعد از آشنایی ایلناز و آروین سیر از آنچه که بود تندتر شد و از باور پذریری کاسته شد. این‌که ماه‌ها و روزها مشغول سبقت گرفتن از یک‌دیگر بودند. و بدون توضیحی یا توصیف از حالات کاراکتر آروین و ایلناز عاشق یک‌دیگر شدند و در آخر خودک*شی ناگهانی ایلناز! بیشتر باعث گیج شدن خواننده‌ی رمان می‌شود. برای هر اتفاقی از قبل باید توضیح مبهمی یا اشاره‌ی غیر صریحی داشته باشید.

۳. بافت متن
بافت رمان شما معیار است و در بافت رمان ایرادی دیده نشد؛ این لحن کاملاً برای رمان درست و به‌جا بود چرا که چون ضمیر من در آن به کار رفته این لحن باعث راحتی خواننده با رمان می‌شود.
نویسنده نکات لازم برای بهم ریخته نشدن لحن‌ها را رعایت کرده بود.
لحن‌ها آمیختگی نداشتند و همه درست بودند.
اگر از بافت ادبی استفاده می‌شد بهتر بود؛ اما معیار انتخاب شده است.


۴. دیالوگ‌هاو‌مونولوگ‌ها
باور پذیری دیالوگ‌ها: میزان باور پذیری دیالوگ‌های رمان مطلوب بود اما بعد از پدید آمدن کاراکتر آروین و شروع کل‌کل‌های این دو نفر، رفته رفته از میزان باور پذیری دیالوگ‌ها کاسته شد و برای خواننده هضم واقعیت پذیری دیالوگ‌ها دشوار شد، به طوری که خواننده خود را در فضایی تخیلی ببیند و همه‌ی اتفاقات را همراه این ژانر هضم کند.
اندازه‌ی دیالوگ‌ها نسبت به مونولوگ‌ها: اندازه‌ی دیالوگ ها نسبت به مونولوگ‌ها یک‌سان نبود و بعضی از پارت‌ها بدون هیچ وقفه‌ای یا مونولوگی دیالوگ بود. باید اندازه‌ی دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها را رعایت کنید و کمتر در پارت رمان دیالوگ اضافه کنید و بیشتر مونولوگ باشد چرا که استفاده زیاد از دیالوگ در پارت رمان باعث دل‌زدگی خواننده می‌شود. و این‌گونه خواننده از خواندن رمان منصرف می‌شود.
یک‌نواختی دیالوگ‌ها: دیالوگ‌ها محاوره‌ای بود اما از حالتی یک‌نواخت برخوردار بود.
چرا که لازم به ذکر است بگویم نویسنده همه‌ی دیالوگ‌ها را از دید خود نوشته است. و خود را جای تک‌تک کاراکتر‌های رمان قرار نداده است. برای هریک از کاراکتر‌های رمان تیکه کلامی یا لحن متفاوتی بسازید این‌گونه نه تنها دیالوگ‌ها از حالت یک‌نواخت در می‌آید بلکه تفاوت‌ لحن‌های کاراکترهای رمان باعث مجذوب کردن خواننده‌ی رمان می‌شود و خواننده را مشتاق‌تر می‌کند برای خواندن دیالوگ‌ها و ادامه‌ی رمان.
هم‌خوانی با رمان: دیالوگ‌های به‌کار گرفته شده در رمان به خوبی با رمان هم‌خوانی دارد. و همان‌طور که در خلاصه‌ی رمان اشاره شده است ایلناز با آروین در یک اتاق مستقر هستند و بیشتر دیالوگ‌ها صحبت‌های این دو هستند و نحوی آشنایی و کل‌کل‌های طنزگونه‌ی هردو را روایت می‌کنند.

?ساختمان ایده?
۱. بررسی ایده اصلی:
ایده‌ی اصلی رمان، همان‌طور که در خلاصه ایده‌ی رمان را افشا کرده‌اند مربوط به دختری می‌شود که خانواده‌اش بعد از مسافرت رفتن پدرش. او را به خارج از کشور قاچاقی می‌فرستند. و در آن‌جا با پسری به نام آروین آشنا می‌شود همان‌طور که گفتم ایده‌ی اصلی را در خلاصه‌ی آن افشا کردند و جای ابهامات یا تعلیقی را نگذاشته است. و این از جذابیت رمان کاسته است و خیلی کم خواننده را مجذوب خود می‌کند.
ایده‌ی اصلی می‌تواند جذاب شود اما با اضافه کردن جزئیات لازم و حذف جزئیات اضافه و افزودن ابهامات و تعلیق در رمان.
و این‌که ایده‌ی رمان جزو ایده‌های کلیشه‌ای به حساب می‌آید و از سطح باور پذیری پائینی برخوردار است.
مثال درمورد کلیشه بودن ایده:
خب امروزه رمان‌های زیادی را با این موضوع و ایده دیده‌ایم این‌که دختر و پسر در طی کل‌کل‌هایشان عاشق یک‌دیگر شوند یا دختری را قاچاقی بفرستند خارج از کشور اما اگر اندکی خلاقیت صرف ایده‌ی تان کنید و به ایده‌ی اصلی شاخ و برگ دهید می‌توان از دسته‌ی ایده‌های کلیشه‌ای مانند جدایش کرد.
و روی سطح باور پذیری ایده نیز باید کار شود.

۲. بررسی پیام‌ رمان
در رساندن پیام رمان خیلی ضعیف عمل شده است و رمان فاقد پیام خاصی بود. چراکه بیشتر بر روی کل‌کل دو کاراکتر سعی شده است و بهایی به پیام رمان داده نشده است. رمان فاقد پیامی بود و فقط روایت می‌شد. روایتی ابکم و نامفهوم... .


۳. ایده‌دهی و باورپذیری
ایده‌ی رمان از دسته ایده‌های کلیشه‌ای به حساب می‌آید. از سطح باورپذیری پائینی برخوردار است. چرا که این روزها همچون ایده‌هایی تراکم هستند. و باید در انتخاب ایده‌ی رمان تمام سعی و کوشش خود به‌کار گیرید تا ایده‌ای که بر‌می‌گزینید ایده‌ای به‌ دور از هرنوع کلیشه‌ای باشد. در گوشه‌به‌گوشه‌ زندگی‌مان همچون ایده‌هایی زیادی دست‌نخورده و انبوه شدند کافیست با چشم باز بنگرید. و اما همان ایده را اگر کمی با ظرافت و خلاقیت رویش کار شود می‌تواند ایده‌ی جذابی به بار آید.
باورپذیری ایده‌ی رمان، این‌که دختری را بفرستند یک کشور دیگر و آن‌هم تا بعد از رسیدن و اقامت در آن‌جا هرگز متوجه‌ی اتفاقی که برایش رخ داده‌است نشود.
از باورپذیری رمان کاسته‌است. یقیناً در این بخش ایده و باورپذیری بسیار کم کارشده‌است و هیچ‌گونه کوششی روی سطح باورپذیری رمان نشده است. این‌که دختری را بفرستند در یک جای دیگر و در کوچه‌ پس کوچه‌های آن شهر رهایش کنند و کاراکتر ابداً متوجه‌ی چیزی نشود عادی نیست.


?ارکان‌های اصلی?
۱‌. توصیفات
توصیفات از هر لحاظ ناقص بود و می‌شد وقت بیشتری را صرف پرداختن به توصیفات کنید .
?توصیفات احساسات
در این قسمت توصیف احساسات بازهم کم‌کاری شده است توصیفات احساسات مطلوب بود اما بسیار جای کار دارد و بیشتر باید به توصیف احساسات پرداخته شود. دائماً که نباید در دیالوگ یا مونولوگ احساسات سر سری توصیف شوند. مثال وقتی کاراکتر بغض می‌کند نباید فقط به نوشتن این‌که فقط بغض کرده است قانع شد باید با جزئیات بیشتری بپردازید به توصیف احساسات.
و غیر صریح آن را بیان کنید این‌گونه به رمان خود زینت بخشیده‌اید.
می‌توانید به‌جای گفتن این‌که مثال:
کاراکتر آروین عصبی شده است. به قرمزی گوش‌هایش و نفس‌های تند و پی‌در‌پی‌اش اشاره کرد. یا وقتی خوش‌حال است به برق چشم‌هایش و لبخند کنج لبش و دیگر موارد اشاره کنید.
?توصیف حالات
توصیف حالت کاراکتر مطلوب بود و در دیالوگ‌های مربوطه حالات کاراکتر آمده‌است. این‌که از زبان ایلناز گفته شده که آروین ناراحت یا خوش‌حال است. و یا دیگر کاراکترهای رمان. در این قسمت توصیفات مطلوب بود اما بازهم جای کار دارد. می‌توان غیر صریح به توصیف حالات کاراکترها پرداخت و دلنشین‌تر بیان کرد حالت کاراکتر را. و در این قسمت از توصیف حالات اشکال وجود دارد. مثال:
صدای در میاد، انگار بابا اومده. صدای نیکا رو می‌شنوم که می‌پره ب*غل بابا.
کاراکتر در اتاق خود نشسته است پس چگونه می‌بیند که کاراکتر نیکا در آغو*ش پدرش می‌رود؟
توصیف این قسمت ناقص است و از سطح باور پذیری پائینی برخوردار است.
?توصیف زمان
در این قسمت از توصیفات ضعیف عمل شده است. بیشتر قسمت‌های رمان اندکی به توصیف زمان پرداخته شده است و خیلی زود صحنه را عوض کرده‌است و خواننده گیج و گنگ می‌ماند. چرا که پرش‌های زمانی زیادی وجود داشت. باید در توصیف زمان بیشتر دقت و سعی به خرج دهید.
?توصیف چهره:
در زمینه‌ی توصیف چهره خیلی صریح و مستقیم کار شده است و اصلاً به توصیف چهره‌های دیگر کاراکترها پرداخته نشده است. می‌توان به‌جای صریح پرداختن به توصیف چهره‌ی کاراکترهای اصلی رمان غیر صریح در لابه‌لای صحنه‌های رمان به آن پرداخت و توضیح داد. روی توصیف چهره کاراکترها باید کار شود و چهره‌های هرکدام از کاراکترها را توصیف کرد. چرا که این‌گونه خواننده هیچ تصویری از چهره‌های کاراکترها در ذهنش ندارد و این سطح رمان را پائین میاورد و مخاطب را گیج و گنگ می‌کند. و همین‌طور ممکن است خواننده راضی به ادامه ندادن رمان شود.
جدا از این‌که خیلی کم به توصیفات چهره‌ی دو کاراکتر اصلی پرداخته شدت است و اصلاً توصیفی از شخصیت‌های فرعی رمان نشده است. باید از پرداختن توصیف مستقیم اجتناب کنید و با توصیف غیر صریح سطح و کیفیت رمان را بالا ببرید.
و همچنان سعی نکنید چهره‌های کلیشه‌ای برای کاراکترهای رمان بسازید. هیچ‌کس زیبا و بی‌عیب نیست هریک از انسان‌ها عیبی پیدا یا نهان دارد پس سعی نکنید با زیبایی بیش‌از حد نشان دادن کاراکتر از باور پذیری آن بکاهید.
?توصیف مکان
صحنه‌های رمان به توصیف وسیعی‌‌‌ نیاز دارد همچو خانه‌ی کاراکتر و صحنه‌ی آن‌ مکانی که از ایلناز و آروین مراقبت می‌شود و یا شهر بازی که رفته‌اند و یا بیمارستانی که کاراکتر ایلناز را پس از زدن رگش برده‌اند و دیگر صحنه‌ها... .
البته برای دل‌زده نشدن مخاطب لازم نیست صحنه‌های رمان را مستقیم توصیف کنید. می‌توان غیر صریح به مکان مورد نظر اشاره کرد. مثال لازم نیست بگویید یک اتاق کوچک با پرده‌های سفید و فرش قرمز رنگ... می‌توان غیر صریح اشاره کرد به جزئیات مکان.
مثال به‌جای توضیح دادن همه‌ی جزئیات مکان می‌توانید کم‌کم درحین نوشتن و حالات کاراکتر یا وقتی مشغول کاری است به جزئیات بپردازید. مثال:
آروین:
- ناخدآگاه چشمانم قفل نگاه سیه‌فامش شد! با پرده‌های سفید رنگ اتاق تضاد زیبایی پیداکرده بود؛

۲. شخصیت‌پردازی
در این مورد نیز خیلی ضعیف پرداخته شده است و به جزئیات هیچ اشاره‌ای نشده است و فقط گاهی از چهره‌ی کاراکترها گفته شده است و روی شخصیت آن‌ها آن‌طور که باید کار شود نشده است و شخصیت پردازی کاراکترها نیز جای کار دارد. باید به جزئیات بیشتری از شخصیت های رمان پرداخته شود.
و همچنین کاراکتر نباید وجدان داشته باشد چرا که این روش جزو کلشه‌ به حساب می‌آید و به کار گیری آن در رمان فقط باعث کاهش سطح رمان می‌شود.
شخصیت‌های اصلی رمان ایلناز و آروین هستند و فاقد فاکتور می‌باشند، یعنی این‌که هدفی ندارند.
نوع شخصیت پردازی صریح بود و اگر غیر صریح می‌بود بهتر بود چرا که شخصیت‌های صریح باعث دل‌زدگی مخاطب می‌شوند خیلی کم خواننده را مجذوب خود می‌کند. نوع شخصیت‌ها قالبی بودند و خیلی راحت می‌شد رفتار آن‌هارا پیش‌ بینی کرد.

۳. فضاسازی
به جزئیات فضای رمان و تصویرپردازی آن هیچ‌گونه اشاره‌ای نشده است همان‌طور که بالا تر گفتم به مکان هایی که در رمان آمده است هیچ پرداخته نشده و فضایی گنگ و نامفهومی ایجاد شده است. در این مورد باید سعی و کوشش فراوانی را صرف مصرف فضاسازی رمان به کار گیرید. چرا که بدون فضاسازی رمان ناقص می‌ماند و فقط یک روایت ساده بیان می‌شود.
فضای رمان محدود است و فاقد تصویرپردازی می‌باشد و ضعف‌های زیادی وجود دارد در فضاسازی رمان بیشتر روی کل‌کل‌ها کاراکتر‌ها کار شده است. اما فضاسازی رمان مورد مهمی به حساب می‌آید و آن را باید رعایت کنید چرا که رمان بدون تصویر پردازی سطح باور پذیری و کیفیت‌اش را از دست می‌دهد. تنش‌های بین کاراکترها مکانی که اقامت دارند همه‌ی این‌ها نیاز به تصویرپردازی دارند. فضاسازی ضعیفی که در رمان به کار رفته است سطح باورپذیری پائینی دارد. و خیلی کم سعی شده است موقعیت کاراکتر را به خواننده بفهماند. و از لحاظ توصیف هم جای کار دارد و باید روی همه‌ی این‌ها کارشود. در این زمینه می‌توان فضایی بدور از هرنوع کلیشه‌ای ساخت فقط کافیست کمی خلاقیت به خرج دهید.

۴. کشمکش‌ها
رمان دارای نقاط کشمکش‌های زیادی بود؛ شروع کشمکش‌ها از همان اول رمان اتفاق افتاد و بعد جروبحث‌های خانواده و فرستادن کاراکتر خارج از کشور اندکی میزان اوج کشمکش‌ها فرود آمد اما همچنان دو کاراکتر اصلی، دختر و پسر کشمکش‌های درونی خودشان را داشتند و در پایان میزان اوج کشمکش‌ها شروع شد و کاراکترها جدا از کشمکش‌های درونی که داشتند کشمکش‌های بیرونی با سیر تندی را حمل می‌کردند و خودک*شی کاراکتر دختر کشمکش‌هارا به اوج رساند.
مثال کشمکش‌های درونی کاراکتر ایلناز، یا کشمکش‌های جدالش با خانواده و رها کردنش در کشوری غریب. اما به درستی به آن‌ها پرداخته نشده است. مثال بعدی: کشمکش‌های مادر ایلناز با وی یا کشمکش‌های بیرونی همچو صحنه‌ی خودک*شی و دیگر موارد که باید با جزئیات بیشتری پرداخته شود.

۵. پیرنگ
پیرنگ رمان‌تان شروع نسبتاً مطلوبی داشت اما خوب جای کار زیادی دارد و باید با ظریف‌کاری‌ به پیرنگ بال و پر دهید و هرچه کلیشه به حساب می‌آید را از رمان دور کنید تا پیرنگ رمان‌تان از آغشته شدن به این دسته از کلیشه و غیره جلوگیری کند.
شروع رمان از جر و بحث‌ها و ظلم ستم‌های کاراکتر مادر شروع می‌شود که خوب اگر کمی خلاقیت بیشتری صرف شروع آن می‌کردید مطلوب تر بود چرا که همچو شروع‌هایی بارها و بارها به قلم در‌آمدن و نگاشته شده است. و اما بعد از آن قاچاقی فرستادن کاراکتر اصلی به یک کشور دیگر باوجود باورپذیری کم‌رنگ آن ولی بازهم شروع خوبی بود برای شروع کشمش‌ها. اما متاسفانه جزئیات بسیار کمی داده شده است و خیلی کم به توصیف اتفاقی که برای کاراکتر افتاده است پرداخته شده و باید با حوصله و دقت و تلاش وسیع‌تری به آن پرداخت. و با اضافه کردن جزئیات به رمان خود زینت بدهید. همه‌چیز با شتاب و حول محور اتفاق می‌افتد و جای خالی توصیفات را می‌توان به خوبی حس کرد. تا این‌جا پیرنگ رمان مطلوب بود اما اگر در خلاصه‌ی رمان ایده‌ی اصلی افشا نمی‌شد می‌توانست ابهام و تعلیق به رمان اضافه کرد. بعد از هوشیاری کاراکتر در شهری غریب و آشنایی آن با کاراکتر آروین نشان می‌دهد که پیرنگ رمان درون خلاصه است و همه چیز از روی آن پیش می‌رود خوب این ایرادی ندارد اما برای جذابیت اثر خود وقت بیشتری را باید صرف جزئیات آن کنید نباید خواننده با خواندن خلاصه و یا قسمتی از رمان پی ببرد به پایان آن و مجذوب‌اش نشود. تا این‌جا پیرنگ هم‌خوانی داشت و هیچ ناهماهنگی رخ نداد. اما بعد از آن آشنایی و دلداگی این دو کاراکتر و رفتن به شهر بازی و مریضی کاراکتر آروین و بعد رفتن شان به مرکز خرید خب این‌ها خواننده را از پیرنگ دور می‌کنند و رمان برایش مبهم می‌شود؛ سعی داشته باشید همانطور که پیرنگ رمان را در نظر گرفته‌اید پیش بروید به بی‌راهه نزنید. نقطه فرود داستان بعد از کل‌کل‌ها و تنش‌های بین کاراکترها بیماری آروین و روز بعدش رفتن به مرکز خرید بود. و پس از این نقطه دوباره رمان اوج می‌گیرد شخصیت ایلناز بدون توضیح غیرصریحی دست به خودک*شی می‌زند، و می‌رود کما. خب در این‌جا هیچ خبری از گره‌گشایی برای رمان نیست. و رمان با نقطه‌ای پر از ابهام و تعلیق پایان یافت. باید پیرنگ اثر را برسی کنید و نقاط اوج و فرود گره‌گشایی... و دیگر موارد را جای درست استفاده کنید.

?ارکان‌های پایانی?
۱. ایرادات نگارشی
ایرادات زیادی وجود دارد گاهی نیم‌فاصله رعایت نشده است و گاهی شکسته نویسی شده است و همچنان در بعضی از جاها از ویرگول یا سه نقطه استفاده‌ی نادرستی شده است و در قسمتی‌هم-استفاده شده است به‌جای نیم‌فاصله. توضیح می‌دهم تا خواننده درک بهتری داشته باشد. مثال:
اونا(اشتباه است و باید جای «ا» از «ها» استفاده کنید)
اون‌ها✅
اونم❌
اون‌هم✅
صدفعه❌
صد دفعه✅
بخوای❌
به‌خوای✅
پایین❌
پائین✅
نگام❌
نگاهم✅
یه عالمه❌
یک عالمه✅
دوستم داری❌
دوستم‌داری✅
بالوسی می‌گم❌
با لحن لوسی می‌گم✅
اینم❌
این‌هم✅
وایی، ❌
وایی‌! ✅
کم-کم❌
کم‌کم✅
اینارم❌
این‌هاروهم✅
قلبم رو❌
قلبم‌رو✅
بازم❌
بازهم✅
حتما❌
حتماً ✅
مشکل رو❌
مشکل‌رو✅
کوفتیم❌
کوفتی‌ام✅
دستم رو❌
دستم‌رو✅
پلاکش رو❌
پلاکش‌رو✅
نیم‌ستم❌
نیم‌ست‌ام✅
سرم و❌
سرم‌رو✅
ذوق‌زده✅
ذوق زده❌
درم❌
در روهم✅
سِی❌
سیر✅
چی‌‌و❌
چی‌رو✅
بابات‌و❌
بابات‌رو✅

مشکل فعل وجود دارد:
دستش میارم بیرون و می‌ذارم گوشه اتاق.❌
دستش بیرون میارم و می‌ذارم گوشه اتاق.✅

از فکر و خیال میاد بیرون❌
از فکر و خیال بیرون میاد✅
گذاشتن روی میز❌
روی میز گذاشتن✅
روی صندلی که کنار میزِ می‌شینم ❌
روی صندلی کنار میز می‌شینم ✅
در بشقاب برام آوردن.❌
بافت متن محاوره است و « در» برای بافت ادبی به‌کار گرفته می‌شود «داخل» ویا «تو» جایگزین «در» شوند چرا که این‌گونه لحن‌ها و بافت متن بهم‌می‌خورد.

این قسمت خط آخر پارت هشتم هست و اعلائم اشتباه استفاده شدت است:
به قول نقی، هی خدا حِکمتت رو شکر.
ولی عجب دم...
-...
برای نقل قول کردن بهتر است از«استفاده شود»
و هما‌ن‌طور که توضیح دادم استفاده سه نقطه در مونولوگ اشتباه هست. و در آخر دیالوگی که فقط سه نقطه آمده و دیگر هیچ! پاک شود بهتر است.
اعلائم اشتباه به‌کار گرفته شده است:
ولی من که گردنبند دا...❌
ولی من‌که گردنبند دا... . ✅
مگه این گردنبند برای خودم نی...❌
مگه این گردنبند برای خودم نی... . ✅

اشتباه تایپی:
یک‌تار ابروش رو❌
یک‌تای ابروش‌رو✅
و در این قسمت‌هم اشتباه تایپی وجود دارد مثال:
بلند شدم به اینا کمک کنم❌
منظور کاراکتر خواهرش نیکا است دیگر؟!
بلند شدم به نیکا کمک‌ کنم✅
دوئیدم ❌
دوییدم ❌
دوئیدم و همچنین دوییدم هر دو واژه‌های اشتباهی هستند و باید ویرایش شود.
هرکجای پارت‌های رمان دوئیدم یا دوییدم بود باید آن را ویرایش کنید و جایگزین‌ آن‌ها واژه‌ی درست دویدم را قرار دهید.
بافت متن محاوره‌ایه پس باید «زبون» جایگزین «زبان» کنید تا به بافت متن لطمه وارد نشود.
اسم من آنل‌، ❌
جمله ناقصه:
اسم من آنل هستش✅
در این قسمت اعلائم مربوط استفاده نشده‌است:
یکم فکر می‌کنه و با عصبانیت بلند می‌شه، می‌خواد بره که دستش رو می‌گیرم، برمی‌گرده سمتم.❌
یکم فکر می‌کنه، باعصابیت بلند می‌شه و می‌خواد بره که دستش‌رو می‌گیرم. برمی‌گرده سمتم. ✅

برای توضیح دادن نقطه‌ها و ویرگول‌های اضافی پارت اول رمان را مثال می‌زنم:
توی ( داخل را جایگزین توی کنید، جمله مفهوم بهتری می‌گیرد) اتاقم نشستم و به یک گوشه خیره شدم. در خانواده(خانواده‌ی) متوسط رو به بالا به دنیا اومدم، ولی اونا دوسم ندارن، («ندارن،» در این‌جا جمله تمام شده‌است نیازی به ویرگول نیست نقطه گذاشته شود.) نمی‌دونم گناهم چیه که اصلاً انگار با من دشمنن، ( جمله درست نیست! نمی‌دونم گناهم چیه که انگار با من دشمنن. مناسب‌تر است چرا که اصلاً و انگار تکرار قید دارند. آخر جمله ویرگول نباید گذاشته شود و چرا که جمله کامل است و وابسته و پایه نیست و حروف ربط یک‌دیگر ندارند.) ولی آبجیم همیشه توی همه حال هوام رو داشته. اما اونم (اون‌هم✅ شکسته نویسی اشتباه است و باید ویرایش شود.) چند وقتی هست که مثل مامان شده و داره اذیتم می‌کنه. صدای در میاد، انگار بابا اومده. صدای نیکا رو می‌شنوم که می‌پره ب*غل بابا.
- به‌به ببین کی این‌جاست گل دختر بابا، نیکا عزیزم خواهرت کجاست؟!
ذوق می‌کنم، بالاخره بابا حال من رو پرسید و مامان هیچی نگ...(در مونولوگ‌ها گذاشتن سه نقطه اشتباه است و نباید بگذارید. سه نقطه اگر در دیالوگ آمد بعد از گذاشتن دو فاصله و در آخر یک نقطه بگذارید درست است اما در غیر این‌صورت اشتباه می‌باشد)
و در بعضی از قسمت‌ها نیز از و زیاد استفاده شده که پیشنهاد می‌کنم از ویرگول استفاده کنید و زیبایی متن خود را حفظ کنید.
و ایراد نگارشی بسیاری وجود دارد.

۲. سخن منتقد
رمان زیبایی بود اما جای کار زیادی دارد و نویسنده می‌تواند باز نویسی رمان را شروع کند و هر چه کلیشه و موارد اضافه در رمان وجود دارد را حذف کند و به جزئیات اصلی آن بپردازد. زمان بیشتری را صرف توصیفات و شخصیت پردازی رمان کند و می‌توان گفت نویسنده بعد از رعایت کردن مواردی که ذکر شده است و ویرایش و بازنویسی رمان یک اثر جذاب و زیبایی را خلق می‌کند.

۳. توصیه‌های منتقد
۱_ کلیشه‌ها را از رمان دور کنید و آن‌هارا حذف کنید چرا که از جذابیت رمان کاسته است.
۲_ علائم نگارشی را رعایت کنید و اشتباه تایپی و فعل هارا پیداکنید و آن‌هارا ویرایش بزنید.
۳_ به جزئیات بهای بیشتری بدهید.
۴_ روی لحن شخصیت ها بیشتر کار کنید.
۵_ ابهامات و تعلیق‌هارا به رمان خود اضافه کنید.
۶_ روی توصیف زمان و مکان حتماً کار کنید.
۷_ و همین‌طور روی باور پذیری صحنه‌ها و دیالوگ‌ها و باقی موارد کار کنید.
۸_توصیف چهره‌های کاراکترها ناقص هستند و باید روی این مورد کارشود.
موفق باشید، یا حق.
آلبالو

***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین