واژههای به کار برده شده در شعر اکثراً در سطح مناسبی بودند و گاه با واژههای عربی نیز روبهرو بودهایم و ترکیب واژههای عربی و کهن پارسی در کنار هم جلوهی زیبایی از شعر را برای مخاطب فراهم کرده. که در اشعار زیر نمونهای از این عملکرد را شاهد هستیم:
خطهی حقیر و کبیر
در هزارها سیطره
زمامشان به دست مَلِک
نقدینههاشان
در گرو تاج ریج
به زمین و زمان فخرفروش
بیخبر از عرض و کلام سروش
یک صوت به کام خود نیافته
افسر هر که به آغو*ش زمین
پناه برده، بینسب
چو دانسته شه عالم
محب خود کرده هادی
بر بشر تا ابد تا به باقی
••••●•●•●•●••••
در جولانگه تقدیر
به فروغ هزارسالهاش مینازید
در گمان خویش
مرگی نداشت در پیش
تا که شب، پردهی سیه فامش را
بر جدار عالم نشاند
غرش سهمگین فنا
ستونهای قدمتش را لرزاند
پرتوی خموشی آتشکده
از طلعت خورشید مکه
رخشید و فریاد کرد
استنشاق جاودانگی
بر او حرام کرد
?دربارهی استعارهها، تشبیهات، کنایات و تعابیر و... شاعر:
آرایههایی نظیر استعاره به قلم و تشخیص به قمر و کوه و ... دیده میشود. و تشبیهاتی مانند قلم کرامت و ...
در کل شعر در تشبیهات و استعارات تا حد قابل قبولی برخوردار بوده. اما اکثر آرایهها تنها به همین موارد ختم میشد و بهتر بود شاعر کمی تنوع به خرج دهد. نمونهای از آرایههایی نظیر مثالهای پیشین:
چشمهی حاجت
با دعای دستانش
با آمین ل*بهای او
از بلندای قلهای
که سر میدارد
در آسمان
چه سرخوش
او میشود روا
غم را جدای اندازد
ز آبادی وجود
چو او داند
ز هر بود و نبود
اعجاز او همین بس که قرآنش
چارهساز رنجهای پیش رو
?درباره پیام و مضمون فکری شعر:
همانطور که از اسم مجموعه اشعار پیداشت، شعر به حضرت محمد (ص) اشاره دارد و مبعوث شدن پیامبر و شرح حال آسمانها و زمین در آن موقع، خرده اتفاقات دوران حیات پیامبر، بزرگی و شخصیت والای ایشان نیز در اشعار نمایان میشود. همچنین به ختم ارسال رسل نیز در اشعار اشاره شده است و نیز به بردن نام پیامبر در دیگر کتب الهی نیز اشاراتی مشهود است:
از یگانه معبودت شِنو
از آن کلامالله مجید
ز انجیل عیسی
ز تورات موسی
احمد عالم از قریش
آیت رستاخیز زمان
آمد تا یکه تازد
با زرهی راستی
با خنجری از امانت
دل کفار بشکافد
?درباره شکل و نمای شعر:
قالب انتخابی نویسنده که بر مجموعه اشعار حاکم است، سپید میباشد. شعر سپید قوانین عروضی قابل توجهی ندارد و تنها حالت موسیقیایی شعر است که مورد توجه قرار میگیرد. شاعر تا حد توان خوب در این حوزه عمل کرده است و تلاش او قابل ستایش است.
?درباره روش ترکیب و تالیف شعر:
شروع مجموعه اشعار چنین است:
غروب بود و سال آزرده از گامهای فیل [تلمیح دارد به داستان عام الفیل]
جان آزرده از بار گناه
در همین واپسینها بود
در میان دیدگان فجر
هورشیدی دمید
دل از تنها رمید... [منظور از هورشید درواقع پیامبر اکرم هست که در چنین شرایطی (عام الفیل و جهالت عربها و شرک و بت پرستی و ...) به دنیا آمدهاند]
و مجموعه اشعار چنین پایان پیدا میکند:
مقبرهی جاودانگی
آن دهش ناپیدای الهی
به زیر برگهای خفته
تحت پوشالهای نابرابر
به امید باغِبانی بود
تا که دستی کشَد
بر آن غبارهای بگرفته
تا شکافد تابوت او را
تا بتاباند فروغ روی حق را
هر که را صدق بود
در تپش جان و کام
هرس هر چه نحس
به خوی خویش آموخت
آموزگارِ این حسن خلق
محمد بود، آن ناجی
بر سر عالمیانَست تاجی [این قسمت حضرت محمد را برترین انسانها و ناجی عالم میپندارد و حق الهی را گم شده در گناهها و غبارآلودگیها دانسته که حضرت محمد ناجی آن شده و آن را از بدیها و غبارها رهانیده.]
?درباره ی نوع شعر:
شعر به ستایش و تحسین پیامبر و وجودیت پربرکت ایشان پرداخته است. و نویسنده در رساندن مفهوم انتخابی خود خوب عمل کرده است؛ هرچند در بعضی پارتها شاهد آن هستیم که معنی به خوبی انتقال پیدا نکرده است. برای مثال:
گوهر تاریکیهای آسمان
در آغو*ش سرد ناباوریها
پلک میلغزانَد به روی چشم
روی میغلتانَد به سوی نجم
کجا او را یاوری بود؟
بر بنای دستان پیمبر
کجا او را خاوری بود؟
که بگریزد
به دامانی شود محبوس
اذن پروردگار اما، خواستن
نمیکند معنا توانستن (در این دو خط معنا کمی مجهول است و خوانش سخت به نظر میرسد!)
قمر به سودای خواهش
دل میپوشانَد از هراس
تقدیر اما شیدای اعجاز
نيزهی شقاوت
بر تن او بسوزانَد (اینجا هم اندکی نامفهوم است؛ منظور از او چه کسی ست؟)